از وحشت یلدا تا تولد دوباره خورشید!

از وحشت یلدا تا تولد دوباره خورشید!

بعدی- قاسم توکلی; یلدا (یا شب چله) برای ما مردم معاصر همیشه با جشن و شادی و شادی شناخته شده است و کمتر کسی در طول تاریخ به جنبه های وحشتناک و غم انگیز این شب اشاره کرده است!

برای جامعه امروزی که شب یلدا را با رقص در کنار اجاق گاز و بخاری های گرم می گذراند و در زیر نور چلچراغ مشغول چرا می باشد، شاید این شب زیبا و جذاب به نظر برسد، اما برای نیاکان میترای ما هزاران سال پیش شرایط این گونه بود. اصلا اینجوری نبود!

در «ایرانوویچ» (ایران اوستای اساطیری، جایی در شمال شرقی خراسان بزرگ) بیش از نیمی از سال سرما و یخبندان و برف بود. بارش برف گاهی روزها و شب های زیادی ادامه داشت و ارتفاع برف از سقف خانه پدران صالحمان در کیش من بالاتر بود. دو هیولای سرما و تاریکی همه چیز را فرا گرفت و تمدن بشری عملاً برای چندین ماه منجمد شد.

آب های جاری و چشمه ها یخ زد، بخش زیادی از دام ها در اثر سرما یا گرسنگی شدید تلف شدند، سقف گلی خانه ها به دلیل حجم زیاد برف و رطوبت روی سر ساکنان آن فروریخت، گله های وحشی. حیوانات به ویژه گرگ های گرسنه به مکان های تجمع انسان ها حمله می کردند و خلاصه زنده ماندن از وحشت زمستان برای همه نبود.

در این تاریک و تاریک زمهریر، نیاکان وحشت زده ما چاره ای جز خودشان نداشتند، به همین دلیل شبانه دور هم جمع می شدند و می کوشیدند تا ترس مرگ را از تاریکی و سرمای طبیعت بی رحم از دل یکدیگر دور کنند.

چیزی که به طور مشخص آنها را در این تاریکی اهریمنی امیدوار کرد «به یاد خورشید» بود! تنها خدایی که قادر بود بر دو هیولای سرما و تاریکی پیروز شود و نور حیات را به تمدن بشری بازگرداند، تنها خورشید و پیام آور آن بر روی زمین بود که همان آتش است. به همین دلیل غذاهای شب یلدا باید نشانی از خورشید سرخ و رنگ آذر داشته باشند: انار، هندوانه، کدو، لبو و شراب و همه اینها علاوه بر مهمترین نشانه خورشید روی زمین: آتش!

در طولانی ترین شب سال که هراس از شیاطین تاریکی و سرما به اوج خود رسید، ایرانیان عاشق تا صبح نخوابیدند! دور آتش جمع می شدند (این تنها امانت و ابزار الهی است)، با هم صحبت می کردند، بزرگترها برای کوچکترها قصه های امیدوارکننده می گفتند و خلاصه تا لحظه طلوع دوباره خورشید در سحر. ، همه بیدار می ماندند تا شب تاریک و سرد تمام شود. وجود و خانه آنها را ویران کنید.

بله، امروز اثری از آن سرمای وحشتناک نیست، اما تاریکی و هیولای مرگ به اشکال دیگر، روشنایی زندگی را در این تمدن کهن تهدید می کند. در این شب وحشت و مرگ بر ما ایرانیان است که مانند نیاکان مهربانمان دستهای یکدیگر را محکم بگیریم و آتش امید را در دلهایمان روشن نگه داریم و منتظر تولد دوباره خورشید باشیم و نور را ببینیم. زندگی با هم بیدار بمانید…

یلدا مبارک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی