اقتصاد نویسنده برای جویسا صرفاً یک موضوع درآمدی نبود بلکه بخشی از پروژه فکری وی بود. وی بارها و بارها به نقش نویسنده در توسعه زیرساخت های فرهنگی در مقالات مطبوعاتی خود اشاره کرده است. از نظر وی ، در غیاب اقتصاد رقابتی ، تولید ادبیات نیز در فساد و ابتذال دخیل است. بنابراین ، دفاع وی از قانون حق چاپ ، مقابله با سرقت ادبی و انتقاد از سیستم یارانه فرهنگ با پایداری اقتصاد خلاق گره خورده است. برای عیسی ، یک نویسنده مستقل کسی بود که می توانست تعادل بین تخیل و سرمایه ایجاد کند بدون اینکه تسلیم یکی از این دو شود.
در ساعات اولیه 13 آوریل ، دنیای ادبیات یکی از مشهورترین صداهای خود را از دست داد. ماریو بارگاس یوسا ، نویسنده پرو ، یک روشنفکر معاصر و یکی از آخرین رهبران عصر طلایی ادبیات آمریکای لاتین ، در خانه در لیما ، پایتخت زادگاهش درگذشت. او در سن هشتاد سالگی خاموش شد ، اما مداحی های فکر و قلم او مطمئناً برای نسل ها در گوش خواهد ماند.
Bargas Yusa فقط یک نویسنده مشهور نبود ، بلکه یک نهاد فکری ، صدای صریح در آسمان اجتماعی و اقتصادی و یک شخصیت فرهنگی با بازتاب جهانی بود. آثار وی به بیش از سی زبان زنده ترجمه شده است ، که در میلیون ها نفر فروخته می شوند ، در محافل دانشگاهی تدریس می شوند و در گفتمان سیاسی و اقتصادی آمریکای لاتین ، مانند آینه بحران ، آرزوها و تضادها استفاده می شوند. مرگ او ، نه تنها پایان یک زندگی خلاق ، بلکه بسته شدن درب به نوعی ادبیاتی که در آن زیبایی شناسی و ایدئولوژی ، آزادی و مسئولیت ، روایت و نظریه نیز در حال حرکت بودند.
جوزیا در Arikuyipa پرو متولد شد ، اما زندگی وی از همان ابتدا در معرض مرزهای جغرافیا نبود. او دوران کودکی و نوجوانی خود را بین بولیوی و لیما گذراند ، تحصیلات خود را در مادرید ادامه داد و سپس در دانشگاه های لندن ، پرینستون و هاروارد تدریس کرد. در همین حال ، با سفرهای طولانی و اقامتگاه در پاریس ، بارسلونا و بوینوس آیرس ، او زندگی بیولوژیکی را تشکیل داد که فراتر از زبان بومی و آب و هوای بومی است ، که به ریشه های تمدن غربی ، تضادهای آن و نبردهای معاصر برای آزادی و عدالت مرتبط است.
رمان “قهرمان عصر ما” پاسخی تکان دهنده به ساختارهای اقتدارگرا سیستم آموزش نظامی در پرو بود. کارهایی که مورد استقبال منتقدین قرار گرفت و مسیری را برای ایجاد شاهکارهایی مانند “گفتگوی کلیسای جامع” ، “جنگ آخرالزمان” ، “چه کسی پالمنو مولرو را کشت؟” رهبری هر یک از این آثار ، جدا از ارزش های زیبایی شناسی خود ، تلاشی برای کشف مکانیسم های قدرت ، ایدئولوژی ، دین ، بازار و حافظه جمعی در متن تاریخ آمریکای لاتین بود.
اما Bargas Josia نویسنده صرف نبود. او عملی در قلمرو اندیشه بود. روشنفکری که به روشی رادیکال ، از دلبستگی اولیه خود به ایده های چپ گرایانه رفت و به یک مدافع جدی اقتصاد بازار آزاد و لیبرالیسم کلاسیک تبدیل شد. این دگرگونی ، که در اواخر قرن بیستم اتفاق افتاد ، بارگاس جوسا را به چهره ای بحث برانگیز در فضای فکری اسپانیایی و زبانی تبدیل کرد. چهره ای که از دخالت دولت در صنعت نشر ، سانسور فرهنگی و اقتصاد اجاره ای و بسته کشورهای آمریکای جنوبی انتقاد می کرد و در عین حال صریحاً نیاز به اقتصاد رقابتی و تولید محتوای رایگان در بازار نشر را نشان می داد.
نقش اقتصادی جوزیا در صنعت کتاب از اهمیت کمتری برخوردار است ، اما اهمیت آن کمتر از جنبه های ادبی کار آن است. او نه تنها یکی از بهترین نویسندگان معاصر اسپانیایی ، بلکه در تقویت صنعت نشر در جهان اسپانیا نیز نقش جدی داشت. انتشارات Alphaguara ، که ده ها سال است که شریک ادبیات جوزیا بوده است ، بارها و بارها اظهار داشته است که رمان های وی ستون اصلی درآمد سالانه آنها است. در بازار کتاب ، که همیشه تحت فشار بحران های اقتصادی و سلیقه مخاطب بوده است ، وجود نویسنده ای مانند جوزیا ، که هم منتقدین و هم مخاطبان عمومی کار خود را خریداری می کردند ، یک نعمت اقتصادی بود.
موفقیت اقتصادی کار او ، به ویژه پس از دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال 2 ، شکل جدیدی به خود گرفت. رمان هایی که قبلاً فقط در کشورهای اسپانیایی محبوب بودند ، راه خود را به بازارهای اروپای مرکزی و شرقی ، آسیای شرقی و خاورمیانه باز کردند. ترجمه او از آثار خود به زبانهایی مانند فارسی ، ترکی ، چینی و کره ای گسترش برند یوسا را در مقیاس جهانی نشان داد. وی بدون قربانی کردن ساختار روایت خود برای طعم بازار ، موفق شد محصولی فرهنگی را ایجاد کند که هم پیچیدگی ساختاری و هم از ظرفیت اقتصادی برخوردار باشد.
اقتصاد نویسنده برای جویسا صرفاً یک موضوع درآمدی نبود بلکه بخشی از پروژه فکری وی بود. وی بارها و بارها به نقش نویسنده در توسعه زیرساخت های فرهنگی در مقالات مطبوعاتی خود اشاره کرده است. از نظر وی ، در غیاب اقتصاد رقابتی ، تولید ادبیات نیز در فساد و ابتذال دخیل است. بنابراین ، دفاع وی از قانون حق چاپ ، مقابله با سرقت ادبی و انتقاد از سیستم یارانه فرهنگ با پایداری اقتصاد خلاق گره خورده است. برای عیسی ، یک نویسنده مستقل کسی بود که می توانست تعادل بین تخیل و سرمایه ایجاد کند بدون اینکه تسلیم یکی از این دو شود.
در حوزه سیاست ، خوزی فعال بود. وی در سال 4 خود را در ریاست جمهوری پرو معرفی کرد و با شعارهای لیبرال در مقابل آلبرتو فوجیموری ایستاد. اگرچه در انتخابات ناکام ماند ، اما تجربه او به یکی از نقاط عطف زندگی او تبدیل شد و پس از آن ، با تلخی و واقع گرایی ، او قدرت را به عنوان پدیده ای دید که هم می تواند ویرانگر باشد و هم غیرقابل اجتناب.
در سالهای آخر زندگی ، جوسا فعال ماند. مقالات وی در نشریاتی مانند الپیس ، لوموند و نیویورک تایمز در کنفرانس های بین المللی شرکت کردند و در گفتگوهای صریح درباره بحران های جهان ، پوپولیسم ، خطرات دولتهای توتالیتر و کاهش خواندن کتاب در عصر دیجیتال صحبت کردند. وی در یکی از آخرین مکالمات خود با Financial Times ، گفت: “نویسنده امروز ، اگر بازار تصور نکند ، بدون ماندن در ادبیات ، تخیل را به فروش می رساند.”
سکوت جوزیا پایان مردی است که بین نوشتن و زندگی دیواری جلب نکرده است. او نوشت تا درک کند و برای نوشتن بنویسد. با عزیمت او ، جهان دیگر سقوط می کند. دنیایی که نویسنده نه تنها خالق داستان بلکه بازیگر در صحنه اقتصاد ، سیاست و فرهنگ بود. شاید در دنیایی که الگوریتم ها نوشتن را تمرین می کنند ، و سیستم عامل ها مرزهای زبان هستند ، محل جوزیا بیش از هر زمان دیگری خالی است. کسانی که این کلمه را نه فقط ابزاری بلکه به عنوان سرمایه ای برای گفتگو ، تخیل و تحول در نظر می گرفتند. اکنون ، ما را به او یادآوری می کنیم ، و کتابهایی که هنوز در بازارهای بی ثبات جهان حرفی برای گفتن دارند.