آکادمی اسکار است یا کارزار انتخاباتی؟

دوران طولانی جنگ های پشت صحنه BNT معروف به فصل اسکار بالاخره به پایان رسید. ماه ها هیجان، مصاحبه های بی وقفه، عکس های روی جلد مجلات و فرش قرمز، بخشی از کمپین مفصل و بسیار پرهزینه فیلمسازان هالیوودی است که در شب اسکار با برتری «فیلم اوپنهایمر» به پایان رسید. پایان رقابت با “باربی”. با گذشت زمان کمپین های تبلیغاتی فیلم های هالیوودی برای دریافت جایزه اسکار شبیه کمپین های انتخابات ریاست جمهوری شده است.

به گزارش هم میهن، راه هایی که بازیگران فیلم ها خود را مستحق نامزدی و کسب بیشترین رای می دانند کمتر از کمپین های سیاسی نیست. بازیگران در رویدادهای مختلف شرکت می کنند تا از نزدیک با همه رای دهندگان ارتباط برقرار کنند و قدردانی خود را نشان دهند. چند سالی است که کمپین های اسکار شدیدتر و شدیدتر از سال های گذشته بوده است تا جایی که حتی برخی از مخاطبان این وبسایت نسبت به سلامت مارگو رابی، بازیگر فیلم “باربی” ابراز نگرانی کردند. تقریباً 5 روز در هفته، رابی مجبور بود با لباسی متفاوت در ناهارهای رسمی و مراسم اهدای جوایز شرکت کند.

یکی از خالقان کمپین های مدرن امروزی، هاروی واینستین، غول سابق هالیوود و فیلمساز است که اکنون به دلیل رسوایی های Me Too یا #metoo در زندان به سر می برد. واینستین در تلاش بود این پیام را به مردم منتقل کند که رأی دهندگان آکادمی اساساً باید به ایده ای رأی دهند تا بهترین بازیگر مرد یا بهترین فیلم را انتخاب کنند.

کمپین های تبلیغاتی سیاسی و اسکار شباهت های زیادی دارند. یکی از این شباهت ها پیام فیلم است. به عنوان مثال، نتفلیکس برای تبلیغ بازی آنت بنینگ در فیلم «نایاد» از شعار «یک شغل ارزشمند برای جشن گرفتن» استفاده کرد یا اینکه بردلی کوپر در مصاحبه‌های خود درباره ساخت فیلم «ماسترو» تاکید کرد که 6 سال را صرف آموزش برای اجرای یک فیلم کرده است. ارکستر دوم حضور میدانی است که در رقابت های ریاست جمهوری مانند دست دادن و صحبت با رای دهندگان است.

اقدامی که در دنیای اسکار به شرکت در میهمانی های ناهار، نشست ها و جلسات نه تنها با رای دهندگان اسکار، بلکه حضور در انجمن ها و مراسم گلدن گلوب و دیگر نهادهای رای گیری معروف است و کمترین مقدمه نیست. در دهه 1990، هاروی واینستین به همراه برادرش باب واینستین رهبری Miramax را بر عهده داشت. آنها خود را یک شرکت مستقل و بدون قدرت در برابر غول های سینما می دیدند.

واینستین کمپین های اسکار را به جنگ چریکی تشبیه کرد که در آن شرکت های مستقل بودجه و روابط لازم برای رقابت را ندارند. بنابراین استفاده از تبلیغات انبوه (مانند تبلیغات رپورتاژ منتشر شده در نشریات تجاری سرگرمی) آغاز شد. کارمندان میرامکس با رای دهندگان تماس می گرفتند تا مطمئن شوند که فیلم مورد نظر را دیده اند و اگر برخی از رای دهندگان در شهر دیگری زندگی می کردند، ترتیبی می دادند که فیلم در سالن سینمای آن شهر نمایش داده شود تا رای دهندگان از تماشای فیلم لذت ببرند. فیلم سینما.

نمونه ای از ضرب المثل معروف که هر رأیی مهم است. تا آن زمان، هیچ کس به اندازه واینستین در تبلیغ یک فیلم پیشرفت نکرده بود. کمپین های تبلیغاتی در سال 1999 به اوج خود رسیدند. در مراسم اسکار آن سال، فیلم «شکسپیر عاشق» از کمپانی Miramax با «نجات سرباز رایان» از کمپانی DreamWorks رقابت کرد. کمپین تبلیغاتی «شکسپیر عاشق» یکی از زشت‌ترین رقابت‌های بهترین فیلم تمام دوران محسوب می‌شود.

چیزی که آن را زشت تر کرد این بود که DreamWorks متوجه شد که واینستین به روزنامه نگاران زنگ می زند و به آنها می گوید که بنویسند که اساساً 25 دقیقه اول فیلم قابل تماشا است و بقیه آن فیلمی با استانداردهای جنگ جهانی دوم است. بنابراین، DreamWorks با خشم فراوان کمپین تبلیغاتی خود را افزایش داد و ماه‌ها پس از آخرین نمایش فیلم، Saving Private Ryan را دوباره در سینماها اکران کرد. استیون اسپیلبرگ برنده جایزه بهترین کارگردانی شد اما بهترین فیلم اسکار به «شکسپیر عاشق» رسید.

از اینجا بود که مبارزه تسلیحاتی شرکت های تولید فیلم آغاز شد. دریم ورکس تاکتیک های واینستین را در سال بعد با تولید American Beauty اتخاذ کرد. از یک طرف هزینه های تبلیغاتی خود را دو برابر کرد و از طرف دیگر کوین اسپیسی بازیگر یک فیلم را مجبور به حضور در مراسم و جشنواره های مختلف کرد. اقداماتی که کاملا نتیجه داد. سال بعد برای فیلم «گلادیاتور» نیز از همین روش استفاده شد و این فیلم جایزه هم گرفت.

در این زمان بود که هالیوود تصمیم گرفت میلیون ها دلار برای استخدام افراد به عنوان استراتژیست های کمپین هزینه کند. این اقدامات تا زمانی ادامه داشت که آکادمی اسکار مجبور شد قوانین و محدودیت هایی را برای بودجه مالی کمپین ها تعیین کند. برای برخی فیلم ها بودجه تبلیغاتی بیشتر از بودجه تولید فیلم است. هزینه، زمان و انرژی صرف شده برای تبلیغ فیلم این سوال را ایجاد می کند که آیا فیلمی باید صرفاً به خاطر شایستگی های هنری اش جایزه بگیرد یا حواشی پیرامون آن. آنچه واضح است این است که افرادی که این جایزه را دریافت می کنند لزوما بهترین بهترین ها نیستند. هر نقشی بهترین معنا را در مفهوم خود می یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *