نایل فرگوسن در یادداشتی در فارن افرز نوشت: شاید هنری کیسینجر بیشتر به خاطر کلمه “کاهش تنش” به یاد می آید. در دهه 1960 و 1970، او آغازگر سیاست کاهش تنش بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده به عنوان مشاور امنیت ملی و سپس وزیر امور خارجه ایالات متحده بود. البته تنش زدایی را نباید با مفهوم ایجاد روابط دوستانه اشتباه گرفت. چنین سیاستی برای برقراری روابط دوستانه با مسکو نبود، بلکه با هدف کاهش خطراتی بود که جنگ سرد تشدید کرده بود.
به گزارش سرویس بین الملل «میهن تجارت»، این مقاله ادامه می دهد: کیسینجر در خاطرات خود می نویسد: «ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی رقبای ایدئولوژیک هستند… تنش زدایی نمی تواند این رقابت را تغییر دهد. زندگی در عصر سلاح های هسته ای ما را از همزیستی اجتناب ناپذیر می کند. حتی تنشهای کلامی بیرحمانه نیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد.» برای کیسینجر، تنش زدایی راه میانی بین تهاجم نظامی که منجر به جنگ جهانی اول شد و سیاست مماشات که به عقیده او باعث جنگ جهانی دوم شد، بود.
اکنون، پنج دهه بعد، همین احساس عملگرایانه، سیاستگذاران واشنگتن را به نتیجهگیری مشابه در مورد چین سوق داده است، کشوری که رئیسجمهور جو بایدن و تیم امنیت ملیاش ظاهراً آماده تنشزدایی با آن هستند. ما باید مطمئن شویم که رقابت (بین ما) به درگیری و درگیری تبدیل نشود… ما همچنین در قبال ملت خود و مردم جهان مسئولیت داریم تا زمانی که منافع ما ایجاب کند که با هم کار کنیم.”
نیم قرن پس از ابتکار تنش زدایی کیسینجر و در حالی که واشنگتن تلاش می کند خود را با جنگ سرد جدید وفق دهد، سیاست تنش زدایی ممکن است توسط تندروها از مسیر خارج شود. نظامگرایان جمهوریخواه تمایل دارند مخالفان خود را ضد چین توصیف کنند، درست همانطور که پیشینیان حزبشان در دهه 1970 کیسینجر و همکارانش را ضد شوروی توصیف کردند. به عنوان مثال، تام کاتن، سناتور آرکانزاس مدعی شده است که بایدن “از کمونیست های چینی مماشات می کند.” ستاد میهن تجارتاتی دونالد ترامپ همچنین بایدن را به ضعف متهم کرده است که می تواند پکن را برای حمله به تایوان تشویق کند.
این اتهامات چیز جدیدی نیست. شوونیست ها همیشه می خواستند از روح ریگان استفاده کنند و سخنان او را در مورد انتقاد از تنش زدایی تکرار کنند. اما این خطر وجود دارد که هر دو حزب حاکم در آمریکا درس های دهه 1970 را اشتباه خوانده باشند. جمهوری خواهان با اتخاذ یک سیاست مهار سازش ناپذیر در قبال چین ممکن است در مورد توانایی آمریکا برای غلبه بر چین در صورت بروز هرگونه درگیری دچار توهم شوند. بایدن همچنین ممکن است اهمیت بازدارندگی را به عنوان یکی از مولفه های تنش زدایی برای جلوگیری از تشدید دست کم بگیرد. جوهر استراتژی کیسینجر این بود که دو سیاست تعامل و مهار را به گونهای ترکیب کند که با وضعیت اقتصادی آمریکا و افکار عمومی این کشور در دهه 1970 سازگار باشد. سیاستی که روس ها آن را «همکاری نیروها» نامیدند. ترکیب مشابهی از این دو عامل امروز مورد نیاز است، به ویژه زمانی که همبستگی نیروها علیه پکن بسیار مطلوبتر از استفاده از آن علیه مسکو است.
کیسینجر در یک سخنرانی در پکن در سال 2019 اعلام کرد که ایالات متحده و چین “در آستانه یک جنگ سرد” هستند. یک سال قبل از مرگش در سال 2023، او هشدار داد که جنگ سرد جدید به دلیل توسعه فناوریهای جدیدی مانند هوش مصنوعی، که میتواند سلاحها را سریعتر و دقیقتر و در عین حال مستقل از دستورات انسان کند، بسیار خطرناکتر از جنگ سرد قبلی خود خواهد بود. .
وی از هر دو ابرقدرت خواست تا هر کجا که ممکن است برای محدود کردن خطرات وجودی این جنگ سرد جدید و به ویژه برای جلوگیری از رویارویی فاجعه بار بر سر موضوع تایوان همکاری کنند.
مانند دهه 1970، بسیاری از کارشناسان در بحث های جاری خود در مورد سیاست ایالات متحده در قبال چین از این رویکرد انتقاد می کنند. البریج کولبی، متفکرترین چهره در نسل جدید استراتژیستهای محافظهکار، دولت بایدن را تشویق کرده است تا از “استراتژی انکار” برای جلوگیری از به چالش کشیدن نظامی چین با وضعیت موجود، جایی که تایوان از خودمختاری و اقتصاد پر رونق برخوردار است، استفاده کند. . در برخی مواقع، به نظر می رسد که دولت بایدن سیاست 50 ساله ابهام استراتژیک در مورد مسئله تایوان را زیر سوال می برد، به موجب آن ایالات متحده از اتخاذ موضع شفاف در مورد حمایت نظامی از تایوان برای دفاع خود خودداری می کند. یک اجماع تقریباً فراحزبی وجود دارد که دوره قبلی تعامل با پکن یک اشتباه بوده و بر این فرض نادرست استوار بود که افزایش تجارت با چین به طرز جادویی سیستم سیاسی این کشور را به سمت آزادسازی سوق خواهد داد.
اما دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که چرا ابرقدرتهای عصر ما، مانند پیشینیان خود در دهههای 1950 و 1960، باید 20 سال را در حاشیه بگذرانند و قبل از رسیدن به مرحله تنشزدایی با یکدیگر تعامل نداشته باشند. نسخه قرن بیست و یکمی کاهش تنش قطعا بر راه اندازی نسخه جدیدی از بحران موشکی کوبا بر فراز تایوان ارجحیت دارد و این همان چیزی بود که کیسینجر در آخرین سال زندگی طولانی خود به آن اعتقاد داشت. این انگیزه اصلی او برای آخرین سفرش به پکن بود که اندکی پیش از صدمین سالگرد تولدش بود.
تنش زدایی جدید به معنای مماشات با چین نخواهد بود، زیرا انتظار تغییر زیادی در این کشور وجود ندارد. تنش زدایی به معنای راه اندازی تعداد زیادی از مذاکرات در زمینه های مختلف از جمله کنترل تسلیحات، تجارت، انتقال فناوری، تغییرات آب و هوایی، هوش مصنوعی و فضا است. مانند مذاکرات پیمان نمک، این مذاکرات طولانی، خسته کننده و شاید حتی بی نتیجه خواهد بود، اما این مذاکرات منجر به دیدارهای رو در رو می شود که به قول وینستون چرچیل، نخست وزیر فقید بریتانیا، بر جنگ ترجیح داده می شود.