حسین عبده تبریزی، اقتصاددان در ایران نوشت: تک نرخی شدن ارز در ایران تصمیمی فنی و ساده به نظر می رسد، اما در عمل یکی از پیچیده ترین اصلاحات ساختاری اقتصاد ایران است. اصلاحی که باید چهار دهه پیش انجام می شد.
امروزه کمتر کشوری در جهان از سیستم ارزی چند نرخی استفاده می کند، حتی کشورهایی که تورم بسیار بالایی داشته اند. کشورهایی مانند ترکیه و روسیه که تورم آنها گاهی به 50 تا 70 درصد رسیده است، همچنان سیستم ارزی تک نرخی خود را حفظ کرده اند و اجازه نمی دهند بازار ارز به چند نرخ رسمی و غیررسمی تقسیم شود. این نکته نشان می دهد که چند نرخی شدن ارز در ایران یک ضرورت اقتصادی نبوده، بلکه یک انتخاب سیاستی بوده که سال ها اصلاح نشده باقی مانده است.
دشواری موضوع این است که نرخ ارز در ایران فقط قیمت یک دارایی یا وسیله مبادله نیست، بلکه با بودجه دولت، سیاست خارجی، ساختار تجاری کشور و انتظارات تورمی در هم تنیده است. ارز چند نرخی طی سالیان گذشته به بخشی از سازوکار تامین مالی دولت تبدیل شده و دولت نیز از این وضعیت منتفع شده است. همانطور که گروه های خاصی نیز از این تفاوت نرخ بهره مند شده اند.
بنابراین نظام چند نرخی نه تنها محصول فشار گروه های خاصی نیست، بلکه در لایه های ساختاری اقتصاد ایران نیز نفوذ کرده و به یک عادت نهادی تبدیل شده است. جنبش چپ، اعم از چپ اسلامی و چپ سنتی، به طور سنتی با تک نرخی شدن ارز مخالف بوده و آن را اقدامی «بازار محور» می داند. به همین دلیل در تمام این سال ها حمایت سیاسی لازم برای اصلاح این ساختار ایجاد نشده و این نظام پرهزینه حفظ شده است.
از سوی دیگر در داخل مجلس همچنان حامیان قدرتمند نظام چندنرخی وجود دارند و ترکیب پیچیده منافع، مخالفت های سیاسی و باورهای غلط باعث شده است که ارز تک نرخی همواره به عنوان موضوعی پرمخاطره و پرهزینه مطرح شود.
چون این بحث به اشتباه در افکار عمومی مطرح می شود، بخش بزرگی از مردم نیز با آن مخالفت می کنند. زیرا پیامدهای اولیه آن به افزایش قیمت برخی کالاها بدون توضیح مناسب تعبیر می شود. به همین دلیل تک نرخی شدن ارز نه تنها یک اصلاح اقتصادی، بلکه یک موضوع پیچیده سیاسی است که حل آن نیازمند اجماع و تفاهم مشترک بین سیاستگذاران، مجلس، جامعه نخبگانی و مردم است.
تبعات درآمدی دولت و موضوع تخصیص ارز
در حوزه درآمد، ارز چند نرخی منبع اصلی «درآمد پنهان» برای دولت بوده است. دولت هم از مابه التفاوت نرخ ارز در بودجه و نرخ آزاد سود می برد و هم از ارزان فروشی ارز به برخی واردکنندگان و گران فروشی در سامانه های دیگر. این تفاوت نرخ مانند مالیات پنهان بر مردم و فعالان اقتصادی است.
برعکس، وقتی ارز تک نرخی می شود، دولت بخشی از این رانت بودجه را از دست می دهد و مجبور می شود مالیات شفاف تری بپردازد، اندازه دولت را کوچک کند یا هزینه های متوسط را کاهش دهد. به همین دلیل است که نظام تک نرخی بدون اصلاح بودجه پایدار نمی ماند و هر بار که کمبود ارز یا کسری بودجه وجود دارد، دولت به نظام چند نرخی برمی گردد.
برندگان و بازندگان تک نرخی ارز
در بحث برنده و بازنده، تجربیات ایران نشان می دهد که در کوتاه مدت گروهی بازنده و گروهی برنده می شوند. برندگان شامل صادرکنندگان، شرکت های تولیدی و فعالان اقتصادی شفاف هستند که از حذف رانت و فساد سود می برند.
همچنین مردم عادی از حذف امضای طلایی و کاهش فساد سود خواهند برد. اما گروه های ذینفعی که از تفاوت نرخ ارز سود می برند; یعنی برخی واردکنندگان، شبکه های غیررسمی انتقال ارز، واسطه ها و کسانی که از تاخیر در نرخ ارز سود می برند (مانند تراست های موجود). بزرگترین بازنده ها تک نرخی خواهند بود.
در سطح کلان اگر تک نرخی با تورم بالا و کسری بودجه پایدار همراه شود، مردم دوباره با موج تورم و کاهش ارزش ارز مواجه خواهند شد و تک نرخی به «اجتماعی شدن هزینه» و «خصوصی سازی سود» تبدیل می شود. بنابراین تک نرخی زمانی موفق و پایدار است که در کنار انضباط مالی، کنترل کسری بودجه، بهبود روابط خارجی و افزایش دسترسی به منابع ارزی انجام شود. در غیر این صورت تجربیات گذشته تکرار خواهد شد.
بدترین سناریو چیست؟
در بدترین سناریویی که هر اقتصادی می تواند تجربه کند، دولت کاملاً توانایی مهار قیمت ها، کنترل بودجه و مدیریت انتظارات را از دست می دهد. در این شرایط کشور وارد مرحله ای می شود که تورم از «بالا» به «غیرقابل کنترل» تغییر می کند. این بدان معنی است که قیمت ها نه تنها ماهانه، بلکه هفتگی و حتی روزانه نیز جهش می کنند.
این همان وضعیتی است که قبل از ونزوئلا در آرژانتین دیده میشد: دولت نرخ ارز رسمی را پایین نگه داشت، اما کسری بودجه و چاپ پول ادامه یافت و بازار آزاد مدام به واقعیت نزدیکتر میشد. وقتی دولت نتوانست قیمت ها را اصلاح کند و سیستم چند نرخی را جمع آوری کند، کنترل از بین رفت و مردم خودشان همه چیز را به دلار قیمت گذاری کردند.
در ونزوئلا، همان مسیر با شدت بسیار بیشتری اتفاق افتاد. چندین سال نرخ ارز، یارانه های هنگفت، قیمت گذاری اجباری و کسری بودجه مزمن ادامه داشت، اما هیچ اصلاحی صورت نگرفت. وقتی تورم به صدها هزار و سپس میلیون ها درصد رسید، بولیوار عملاً ارزش خود را از دست داد. در این مرحله، اقتصاد “به زور” دلاری شد. چون مردم دیگر پول ملی را قبول نداشتند.
کسب و کار، خانه، اجاره، پس انداز، دستمزد و حتی خرید نان و غذا با دلار انجام می شد. این دقیقاً همان نقطه ای است که تورم از کنترل خارج می شود و نرخ رسمی و بازار آزاد یکی می شوند. نه از اصلاح، بلکه از سقوط. یعنی بدترین حالت: قیمت ها به یکباره واقعی می شوند، اما این «تحقق» به تدریج و با حمایت اتفاق نمی افتد، بلکه ناگهانی و با فروپاشی معیشت صورت می گیرد.
اما حتی پس از دلاری شدن، مشکلات عمده باقی ماند. دولت قیمت سوخت، برق، آب، حمل و نقل و برخی کالاهای اساسی را پایین نگه داشت. زیرا کنترل این قسمت ها را برای آرامش اجتماعی لازم می دانست. نتیجه این بود که بازارهای سیاه جدیدی شکل گرفت: بازار سیاه سوخت، بازار غیررسمی انرژی و قیمت گذاری مجدد کالاهای یارانه ای. یعنی دلاری شدن به جای اصلاح اقتصاد، فقط نرخ ارز را آزاد کرد، اما فساد و رانت به بخش های دیگر منتقل شد.
این بدترین شکل آزادسازی است: جایی که تمام قیمتهایی که باید طی سالها به تدریج تعدیل میشد، ناگهان بر سر مردم ریخته میشود، اما دولت همچنان بخشهای کلیدی را موظف نگه میدارد و چرخه معیوب ادامه دارد.
بدترین سناریو دقیقاً این است: قیمت ها آزاد می شوند، اما اقتصاد نه. یعنی مردم شوک قیمت را تحمل می کنند، اما اصلاحات نهادی، بودجه ای و ساختاری اتفاق نمی افتد. در چنین شرایطی نه پول ملی قابل اعتماد است، نه قیمت گذاری دولتی کار می کند و نه حمایت اجتماعی صورت می گیرد.
نتیجه آزادسازی بدون اصلاح، گرانی بدون بهبود و فشار سنگینی است که به جای هموارسازی مسیر اصلاحات، جامعه را فرسوده و قدرت تصمیم گیری دولت را تضعیف می کند. نگرانی این است که اگر درآمد ارزی دولت به دلیل جنگ یا تحریم های بیشتر کاهش چشمگیری پیدا کند، اقتصاد ایران نیز در آستانه ورود به همین مسیر (بدترین مسیر) قرار خواهد گرفت.
تک نرخی شدن ارز مستلزم دسترسی به منابع ارزی است
در رابطه با نحوه تخصیص ارز، تک نرخی شدن ریشه بسیاری از فسادها، لابی ها و امضاهای طلایی خواهد خشکید. در ساختار چند نرخی، هرجا دولت تصمیم می گیرد که «چه کسی با چه نرخی ارز می گیرد» رانت در آنجا شکل می گیرد و قشر نزدیک به قدرت از این رانت سود می برند.
تک نرخی یعنی حذف صف ها، حذف تخصیص های اختیاری و واگذاری ارز به بازار، اما این مستلزم آن است که کشور از نظر روابط خارجی کمبود ارز نداشته باشد. اگر وضعیت تحریم محدود بماند و درآمدهای نفتی محدود شود، حتی ممکن است قیمت گذاری تک نرخی به «تخصیص اجباری» بازگردد، زیرا دولت قادر به پوشش کامل تقاضا نیست. بنابراین تک نرخی بدون عادی سازی نسبی روابط خارجی و افزایش دسترسی به منابع ارزی ثبات لازم را نخواهد داشت.





