بعدی- هال برندز، تحلیلگر ارشد امور اروپا و ستون نویس بلومبرگ
به گزارش به گزارش میهن تجارت به نقل از بلومبرگ، یکی از بزرگترین تهدیدات در سیاست خارجی زمانی است که یک کشور دقیقاً فراموش کند که دشمنانش چه می خواهند. آمریکا امروز دچار همین اشتباه شده است. چین و روسیه به عنوان رقبای اصلی ایالات متحده، به طور فعال در حال تضعیف نفوذ و قدرت اقتصادی این کشور هستند. هدف نهایی آنها روشن است: پایین کشیدن آمریکا از موقعیت یک ابرقدرت و تبدیل آن به یک کشور منزوی و درجه دوم در جهان.
دوران پسا غرب؛ پروژه امپراتوری روسیه در سایه انکار آمریکا
دونالد ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود هشدار داد که آمریکا وارد دوران رقابت قدرت های بزرگ شده است. اما اکنون، در دوره دوم ریاست جمهوری خود، به نظر می رسد که او این واقعیت را به جای مواجهه با آن پنهان می کند. جنگی که ولادیمیر پوتین در اوکراین به راه انداخته است فقط برای تصرف دونباس نیست. از نظر کرملین، این جنگ یک رویارویی عظیم با غرب است. غربی که به گفته پوتین پس از فروپاشی شوروی، روسیه را از یک امپراتوری بزرگ به قدرتی فرسوده متعلق به گذشته تبدیل کرد.
پوتین تنها به جنگ در اوکراین بسنده نمی کند. وی در عین حال نوعی جنگ مخفیانه و ترکیبی را علیه متحدان اروپایی آمریکا به راه انداخته است که از نفوذ پهپادها و خرابکاری های سیاسی گرفته تا عملیات های تخریبی می توان به آن اشاره کرد. گزارشها حاکی از آن است که عوامل وابسته به روسیه حتی زیرساختهای حیاتی آمریکا مانند شبکههای آب و کارخانههای بزرگ مواد غذایی را هدف قرار دادهاند و تلاش کردهاند هواپیماهای آمریکایی را منفجر کنند.
این اقدامات فقط هشدار یا نمایش قدرت نیستند. آنها می توانند کشنده باشند و هدف بسیار خاصی داشته باشند. پوتین می خواهد ایالات متحده را به عنوان رقیب ابرقدرت خود تضعیف کند و در عین حال اتحاد فراآتلانتیک را که منبع اصلی نفوذ جهانی واشنگتن است، از بین ببرد. همانطور که سرگئی لاوروف سال ها پیش گفت، روسیه به دنبال ساختن یک جهان «پساغربی» است. جهانی که در آن قدرت ایالات متحده فرو خواهد ریخت و روسیه به جایگاه امپراتوری باز خواهد گشت.
از خویشتن داری تا جاه طلبی؛ صعود چین به مرکز صحنه جهانی
در این میان، شی جین پینگ با جاه طلبی های بزرگ تری وارد عرصه شده است. در سال 2017، او اعلام کرد که چین میخواهد در مرکز تحولات جهانی قرار گیرد و عملاً از سیاست خویشتنداری گذشته عبور کند. امروزه رسانه های چینی با افتخار از هدف پکن برای بازگشت به جایگاه برتر در نظم قدرت جهانی صحبت می کنند.
چین بیشترین فشار خود را در غرب اقیانوس آرام اعمال کرده است. جایی که با افزایش سریع قدرت نظامی، تلاش می کند آمریکا را به قدرتی جزئی در پویاترین منطقه جهان تبدیل کند. اما اهداف شی جین پینگ به این منطقه محدود نمی شود. ابتکار کمربند و جاده قرار است زیرساخت ها و نفوذ چین را در سراسر اوراسیا گسترش دهد. علاوه بر این، سیاست های اقتصادی تهاجمی پکن می تواند کشورهایی مانند ایالات متحده و آلمان را از ظرفیت صنعتی خود محروم کند و آنها را به تامین کنندگان مواد خام و انرژی در نظمی تبدیل کند که صنایع کلیدی آن تحت کنترل چین است.
انبوهی از ابتکارات جهانی که شی جین پینگ پی در پی ارائه کرده است تصویری از آینده ای را ترسیم می کند که در آن چین قوانین جهان را می نویسد و نفوذ آمریکا به تدریج به نیمکره غربی محدود می شود. در چنین جهانی، ایالات متحده باید به نقش کوچکتر و کمتر مؤثر در حاشیه نظم چین محور بسنده کند. ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود درباره این روندها هشدار داده بود. استراتژی امنیت ملی دولت او در سال 2017 به صراحت اعلام کرد که چین و روسیه می خواهند جهانی ایجاد کنند که با ارزش ها و منافع آمریکا ناسازگار باشد. این هشدارها منجر به اتخاذ سیاست های سخت گیرانه تر و ایجاد رقابت گسترده و همه جانبه با چین برای سال ها شد.
اوکراین؛ تحمیل صلح به عنوان یک امتیاز ژئوپلیتیکی به مسکو و پکن
اما رویکرد معامله محور ترامپ همیشه با منطق رقابت استراتژیک ناسازگار بوده است. اکنون در دوره دوم ریاست جمهوری، او که کمتر احساس محدودیت می کند و حکومتی کاملاً همسو با جریان ماگا دارد، مسیر دیگری را در پیش گرفته است. ترامپ می خواهد صلحی نامناسب را به اوکراین تحمیل کند. صلحی که در عمل به نفع روسیه و چین خواهد بود، به ویژه با توجه به حمایتی که پکن از مسکو انجام داده است. دولت او خود را به عنوان میانجی بین اروپا و روسیه قرار می دهد. یعنی بین اتحادی که قدرت آمریکا را افزایش می دهد و کشوری رویزیونیست که با آن دشمنی عمیقی دارد.
او همچنین تصمیم دارد تراشه های پیشرفته را به چین بفروشد. فناوری هایی که می توانند چین را در رقابت هوش مصنوعی پیش بیاورند. تلاش برای دستیابی به توافق تجاری با پکن نیز باعث شده است که حساسیت رقابتی دولت ترامپ تا حد زیادی کاهش یابد. در سند جدید استراتژی امنیت ملی ترامپ که در ماه جاری منتشر شد، به طور قابل توجهی توضیح روشنی درباره تهدیدات چین و روسیه وجود ندارد. برعکس، این سند نشان میدهد که دشمنان اصلی آمریکا متحدان اروپایی و نخبگان جهانی هستند، نه قدرتهای بینالمللی رقیب.
این سردرگمی فکری با یک خیال همراه است: اینکه روابط تجاری می تواند صلح را به جای سیاست رقابتی سفت و سخت تضمین کند. ترامپ میگوید امنیت اوکراین زمانی به بهترین وجه تامین میشود که از طریق پروژههای تجاری و توسعه، ایالات متحده، روسیه و اوکراین همگی در ثبات و رفاه «سهم مشترکی داشته باشند». دولت او این ایده قدیمی را احیا کرده است که اگر ایالات متحده از نظر فناوری بیشتر به چین وابسته شود، ثبات ژئوپلیتیکی ایجاد خواهد شد و آمریکا دست برتر را به دست خواهد آورد. اما این یک فکر قدیمی و باطل است. فکری که خود ترامپ زمانی آن را رها کرد.
تاریخ بارها نشان داده است که این خوش بینی ساده لوحانه کارساز نیست. در قرن 18، برخی از متفکران روشنگری گفتند که تجارت، فتح و فتح را از بین می برد. اما خیلی زود، جنگ های انقلاب فرانسه، اروپا را درگیر کرد. قبل از جنگ جهانی اول، نورمن انگل ادعا می کرد که جهانی شدن جنگ قدرت های بزرگ را بی معنا کرده است. اما جنگ جهانی اول نشان داد که چنین اعتمادی چقدر شکننده است. پس از پایان جنگ سرد، بسیاری از مقامات آمریکایی معتقد بودند که یکپارچگی اقتصادی می تواند روسیه و چین را با نظم تحت رهبری آمریکا سازگار کند. اما تجربه نشان داده است که برای قدرتهای جاهطلب و تجدیدنظرطلب، سود مالی در نهایت به سمت وسوسه تسلط ژئوپلیتیکی عقبنشینی میکند و منطق قدرت بر منطق بازار غالب میشود.
اولین استراتژی امنیت ملی ترامپ به همین نکته اشاره کرد: این فرض که وابستگی متقابل به هماهنگی منجر میشود، نسلی از سیاست آمریکا را ایجاد کرده است، اما «در بیشتر موارد، این فرض اشتباه بوده است». در دوره اول، ترامپ به این دوره خوش بینی استراتژیک و از خود راضی پایان داد. به همین دلیل، اکنون که دولت او تهدیدهایی را که از آن زمان تشدید شده اند کم اهمیت جلوه می دهد، این عقب نشینی ناامید کننده تر است. معمولاً دوره دوم باید دستاوردهای دوره اول را تقویت کند. اما به نظر می رسد ترامپ آماده است تا مهمترین میراث دوره اول ریاست جمهوری خود را از بین ببرد: شفافیت استراتژیک مهم که نشان می داد رقبای آمریکا واقعاً دنبال چه چیزی هستند.





