سورن کی یرکگور یک بار گفت: “ما زندگی می کنیم و زندگی پیش رو را تجربه می کنیم، اما با تأمل در گذشته آن را درک می کنیم.” زندگی هیچ کس واقعیت این بینش را بهتر از زندگی فیلسوف آلمانی مارتین هایدگر بیان نمی کند. مارتین هایدگر در 1 می 1933، 10 روز پس از انتخاب به عنوان رئیس دانشگاه فرایبورگ، به حزب نازی پیوست.
به گزارش هم میهن، یک سال بعد در آوریل 1934 از ریاست دانشگاه استعفا داد و از شرکت در جلسات حزب نازی منصرف شد، اما تا زمان انحلال آن در پایان جنگ جهانی دوم در عضویت حزب نازی باقی ماند. در این دوره و سالهای بعد، به دلیل سخنرانیهایی که ایراد میکرد، این سؤال که ارتباط هایدگر با حزب نازی چیست، همیشه یک سؤال بحث برانگیز بود.
ناز زدایی که بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد باعث شد هایدگر از دانشگاه فرایبورگ اخراج شود و گفته می شد که هایدگر بسیاری از همکاران و دوستان خود را در دوران نازی ها از دانشگاه فرایبورگ اخراج کرده بود، اما کارل یاسپرس. بود، که در آن زمان از دانشگاه اخراج شد، بعداً هایدگر را در هنگام اخراج از دانشگاه سرزنش نکرد و آرنت که یکی از شاگردان مشهور هایدگر بود و انتقادات عمدهای را در مورد گرایش سیاسی هایدگر و ارتباط او با حزب نازی وارد کرده بود. اکثر انتقادات خود را پس گرفت.
اما ننگ نازی بودن هایدگر را رها نکرد. او پس از جنگ از تدریس در دانشگاه فرایبورگ منع شد و در سال 1949، پس از چندین سال تحقیق، سرانجام ارتش فرانسه هایدگر را در زمره میتلافر یا «پیرو» حزب نازی قرار داد و هرگز به او اجازه نداد که فعالیت خود را از سر بگیرد. کرسی فلسفه درگیری هایدگر با نازیسم، نگرش او نسبت به یهودیان، و سکوت تقریباً کامل او در مورد هولوکاست در نوشتن و تدریس او پس از 1945 بسیار بحث برانگیز است.
یادداشتهای سیاه او که بین سالهای 1931 و 1941 نوشته شده است، حاوی چندین نوشته ضد یهود است، اگرچه اظهاراتی نیز وجود دارد که در آنها به نظر میرسد هایدگر به شدت از یهودیستیزی نژادی انتقاد میکند. پس از 1945، هایدگر هرگز چیزی در مورد هولوکاست یا اردوگاه های کشتار منتشر نکرد و تنها در سال 1949 به آنها اشاره شفاهی کرد که معنای آن مورد مناقشه محققان است.
هایدگر هرگز بابت هیچ چیزی عذرخواهی نکرد و تنها یک بار به طور خصوصی ابراز پشیمانی کرد که از ریاست خود بر دانشگاه فرایبورگ و تعامل سیاسی آن زمان به عنوان “بزرگترین حماقت زندگی خود” یاد کرد.
در مورد رابطه هایدگر با حزب نازی، برخی سعی در توجیه آن داشته اند. یکی از توجیهاتی که در این زمینه داشته اند این است که هایدگر به عنوان رئیس دانشگاه مانند سلف خود پوسترهایی ضد یهود به نمایش نمی گذارد. او بعداً ادعا کرد که برای از دست ندادن موقعیت خود به حزب نازی پیوسته است و با آتش زدن برنامه ریزی شده کتاب در دانشگاه مخالفت کرد.
با این حال، محققانی مانند ویکتور فاریاس، هوگو اوت و امانوئل فایه استدلال میکنند که هایدگر از سیاست توتالیتر برای هماهنگ کردن حمایت و سرکوب مخالفان علیه دولت حمایت میکرد. فای به طور خاص نقش هایدگر را در اجرای قوانین ضد یهود در دانشگاه فرایبورگ توصیف می کند. هایدگر همراه با ارنست کریک و آلفرد باملر، یکی از چهره های کلیدی انقلاب محافظه کار بود که در ابتدا توسط نازی ها تایید شد.
از سوی دیگر، برخی از جمله فرانسوا فادیه و ژولیان یانگ معتقدند: هایدگر به دنبال تسلیم دانشگاه به دولت نبود، بلکه هدف او محافظت از دانشجویان در برابر تبلیغات افراطی نازی ها بود. اما واقعیتی که وجود دارد و علیرغم آن نمی توان ارتباط این فیلسوف را با حزب نازی پاک کرد، این است که هایدگر به عنوان رئیس دانشگاه به دانشجویان نسبت به نصب پوسترهای یهودی ستیز در ورودی دانشگاه و آتش زدن هشدار داد. کتاب، اما رابطه نزدیکی با رهبران دانشجو داشت. نازی بود و به وضوح با فعالیت های آنها همسو بود.
ویکتور فاریاس در کتاب «هایدگر و نازیسم» به بررسی هایدگر و رابطه او با ناسیونال سوسیالیسم پرداخته است. هر بار که از هایدگر یاد می شود، ناگزیر پاهایش بالا می آید. این کتاب که در سال 1987 در فرانسه منتشر شد، نقدهای مثبتی را در سراسر اروپا دریافت کرد و موضوع بحث های شدید مداومی بوده است. فاریاس به بررسی زندگی هایدگر – یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان قرن بیستم – می پردازد و همکاری نزدیک او با نازیسم را در بیشتر دوران کاری خود مستند می کند.
اگرچه محققان مدتهاست که از تعهد هایدگر به ناسیونال سوسیالیسم اطلاع داشتند، اما عموماً اعتقاد بر این است که او قبل از شروع جنگ جهانی دوم از هیتلر ناامید شده بود. اما پس از بیش از یک دهه تحقیق در آرشیوهای مختلف، فاریاس گزارش مفصل و مفصلی از حمایت اولیه هایدگر از نازیسم هیتلر و بعداً نسخه شخصی تر او از ناسیونال سوسیالیسم ارائه کرده است.
واقعیت این است که پایبندی به این ایده ها در تفکر هایدگر – قبل از سمت ریاست دانشگاه فرایبورگ – مرکزی بود و در طول زندگی او ادامه یافت. فاریاس در کتاب خود به طور کامل این ادعا را بررسی می کند که هایدگر، که در سال 1976 درگذشت، یک عمر ضد یهودی بوده است. او تأکید می کند که هایدگر هیتلر را برای همتایان خود ستایش می کرد و جنایات نازی ها را محکوم نمی کرد و حتی به نظر می رسد که پس از جنگ از عقاید قبلی خود دست برنداشته است.
در حالی که هایدگر در بدترین حالت با پذیرش رایش سوم ساده لوح به نظر میرسید، شواهد فاریاس نشان میدهد که او تنها فیلسوف بزرگی است که آزادانه نازیسم را پذیرفت، نمونهای بی چون و چرا از شر مطلق در دوران مدرن. همکاری هایدگر با حزب نازی یکی از مسائل اخلاقی است که ما را بر آن می دارد تا در مورد رابطه بین سیاست و فلسفه و پیوند فرضی بین فلسفه، فضیلت و تمامیت اخلاقی و همچنین درک ما از معنای خیانت به عقل سؤالاتی را مطرح کنیم. در جامعه معاصر همچنین بررسی کنید.
این کتاب میراث فلسفی مارتین هایدگر را با توجه به پیوندهای او با ناسیونال سوسیالیسم ارزیابی میکند و استدلال میکند که پیوندهایدگر با این ایدئولوژی به جای سازش مبتنی بر باور واقعی بوده و آشکارا با نظرات مدافعان هایدگر مخالف است. فاریاس همچنین پیوندهای بین فلسفه هایدگر و ایدئولوژی نازی را بررسی می کند و پیشنهاد می کند که برخی از رویکردهای فلسفی هایدگر ممکن است ناخواسته از ایده های فاشیستی حمایت کنند.
شاید کسانی که از طرفداران هایدگر هستند پس از خواندن این کتاب عصبانی شوند زیرا فاریاس با اسناد فراوان رابطه هایدگر را با نازی های آلمان و فاشیست های ایتالیایی ثابت می کند و حقیقتی را که در پاکت تحقیقات دانشگاهی از دید عموم پنهان نگه داشته شده بود، فاش کرده است. . پس از این کتاب، جدا کردن هایدگر، فیلسوف خالق «هستی و زمان» و هایدگر نازی غیرممکن خواهد بود. «هایدگر و نازیسم» نوشته ویکتور فاریاس با ترجمه البرز حیدرپور توسط نشر مرکزی منتشر شد.
هایدگر و نازیسم
نویسنده: ویکتور فاریاس
مترجم: البرز حیدرپور
انتشارات: مرکز
قیمت: 552 هزار تومان