«انگل»؛ شاهکاری برای کسانی که داستان ترسناک دوست ندارند

انیمه Parasyte اثری جذاب در ژانر علمی-تخیلی و ترسناک بر اساس مانگای معروف هیتوشی ایواکی است. این سریال در سال 2014 پخش شد و به سرعت مورد توجه بسیاری از بینندگان قرار گرفت.

به گزارش روزیاتو، داستان Parasite درباره شینیچی ایزومی، دانش آموز دبیرستانی است که ناخواسته قربانی یکی از انگل های بیگانه ای می شود که بدن انسان را تسخیر می کند. اما در این روند، شینیچی با چالش‌های وجودی و اخلاقی پیچیده‌ای مواجه می‌شود که پرسش‌های عمیقی را در مورد ماهیت انسانیت و مرزهای اخلاق مطرح می‌کند.

انگل؛ انیمه ای با رویکردی فراتر از ترس های معمول

در دنیایی که داستان انگل گفته می شود، موجودات بیگانه ای به نام «انگل» به زمین آمده اند. آنها آرام و یواشکی حرکت می کنند و به طرز خطرناکی به گوشت انسان علاقه دارند. این موجودات شبیه کرم هستند و برای زنده ماندن در بدن انسان نفوذ می کنند; آنها از طریق بینی، دهان، گوش یا پوست وارد بدن می شوند و مستقیماً از مغز تغذیه می کنند. پس از آلوده شدن میزبان، این انگل ها می توانند قدرت بدنی او را افزایش دهند و حتی بدن او را به اشکال مختلف تغییر دهند. با این حال، اکثر آنها ترجیح می دهند ظاهر انسانی خود را حفظ کنند تا نیت خطرناک خود را پشت یک چهره معمولی پنهان کنند.

در حین همزیستی انگل با بدن شینیچی، مشکلی پیش می آید و دست راست او تبدیل به یک هیولای بیگانه می شود و شینیچی راهی برای جدا کردن آن از خود ندارد.

این موجود بیگانه که بعدها شینیچی آن را «میگی» (به معنی درست در ژاپنی) نامید، به شینیچی نشان می دهد که انگل ها اغلب با یکدیگر می جنگند و یکدیگر را می کشند. شینیچی برای زنده ماندن باید با این انگل که تلاش ناموفقی برای تسخیر بدن او داشت، مقابله کند و با آن همکاری کند. میگی دیدگاه های بیگانه ای دارد که با شخصیت انسانی شینیچی در تضاد است. اما در نهایت این دو به یکدیگر وابسته می شوند.

شینیچی که دائماً در موقعیت های مرگ و زندگی است، به تدریج سردتر و منطقی تر می شود. همانطور که شما می گویید او آرام آرام شروع به درک احساساتی مانند عشق و ارزش زندگی می کند.

شینیچی که در ابتدا حتی از مشت زدن می ترسید، کم کم با خشونت علیه انگل ها کنار می آید. بیننده با دیدن این تغییرات در شخصیت او در این فکر فرو می رود که آیا شینیچی همچنان انسانیت خود را حفظ کرده است یا انگلی که در دست دارد بر افکار و اعمال او تأثیر گذاشته است؟ اما این دگرگونی متقابل است; چون به قول شما کم کم انسانی تر می شود.

به چالش کشیدن مفهوم انسان بودن

Parasyte داستانی را روایت می کند که بیننده را در مسیر از دست دادن تدریجی انسانیت می برد و در هر مرحله، اقدامات شینیچی از دیدگاه خودش عقلانی می شود. این داستان به ما یادآوری می کند که اخلاق انسانی مبتنی بر دیدگاه انسانی است و نمی توان آن را به موجوداتی تعمیم داد که ذاتاً انسان نیستند.

این انیمه حتی مفهوم انسانیت را زیر سوال می برد. با تغذیه از انسان، انگل ها در چشم ما به هیولا تبدیل می شوند. اما آیا آنها واقعاً ذاتاً هیولا هستند و چه تفاوتی با شکار حیوانات برای بقا توسط انسان ها دارد؟

شینیچی در ابتدا با اهداف قهرمانانه شروع به مبارزه می کند و از توانایی های میگی برای دفاع از انسان ها استفاده می کند. اما با گذشت زمان، این انگیزه ها تغییر می کنند.

میگی نیز یک شخصیت جالب در داستان است که علاقه مند به یادگیری در مورد انسانیت است. گفتگوهای فلسفی شینیچی و میگی در مورد اینکه انسان بودن به چه معناست و چرا شینیچی از انجام برخی کارها خودداری می کند، جذابیت های داستان انگل است. کنجکاوی میگی نشان می دهد که انگل ها فقط هیولاهای بی فکر نیستند و شینیچی و میگی نماد این هستند که انسان ها و انگل ها لزوماً مجبور نیستند یکدیگر را نابود کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی