ریتم آهسته و موسیقی اتمسفریک اولین فیلم جوکر تا پایان فیلم به قدری هماهنگ است که جنون و خلسه ایجاد شده از ترکیب آنها از ظرفیت فیلم فراتر می رود. یعنی یک فیلم دو ساعته دیگر طاقت آبشار جنون فیلم را ندارد و جوکر 1 همینجا تمام می شود و ما هرگز نمی بینیم که آن آبشار از ظرفش سرریز شود.
به گفته ویجیاتو، فیلم Joker: Folie à Deux (جوکر: جنون مشترک) به عنوان یک معیار جدید، چاره ای جز پر کردن نیمی از خود با دیوانگی به جا مانده از فیلم اول نداشت. به همین دلیل تا نیمه اول فیلم، همان چیزی را داریم که در جوکر اول داشتیم و تنها از آن لحظه به بعد، فیلم دوم سعی می کند مشتقات خود را بر روی نموداری که چنین فیلمی را ساخته است، ترسیم کند. کار قبلی
اینجاست که اولین سکانس موزیکال فیلم وارد سناریو می شود که بزرگترین تفاوت Joker: Folie à Deux با نسخه قبلی اش است. صحنه اول موزیکال به قدری یکپارچه در طول سناریوی فیلم اتفاق می افتد که لذتی موسیقایی و بصری ایجاد می کند.
اما دقیقا از همین لحظه است که Joker: Folie à Deux به آرامی راه خود را از فیلم اول جدا می کند. حالا سکانس های موسیقایی بیشتری وارد سناریو می شود و بیننده ای را که به دنبال روایتی هیجان انگیزتر و آینده نگرتر شبیه فیلم اول بود ناامید می کند. برای بررسی Joker: Folie à Deux و نقاط قوت و ضعف آن با ما همراه باشید.
فیلمی از دنیای جوکر را نمی توان بدون هیجان و اضطراب انجام داد، به همین دلیل است که Joker: Folie à Deux سعی می کند هیجان و اضطراب را به بخشی دیگر از احساسات انسان وارد کند، به درگیری های عاطفی و عاشقانه که طبیعتا تنش و ظرفیت آن را دارد. مقدار هیجان چیزی که ما از یک فیلم جنایی می توانیم بدست آوریم را ندارد. به همین دلیل سکانس های قسمت دوم فیلم طعمی به خود می گیرد که شاید مورد پسند هر مخاطب یا طرفداری نباشد، به خصوص آنهایی که به دنبال طعمی مانند فیلم اول بودند.
انتقال اضطراب و هیجان، از احساساتی مانند انتقام، نفرت و خشم در فیلم اول، به احساسات عاطفی و عاشقانه در فیلم Joker: Folie à Deux که از نیمه دوم فیلم کلید خورده، ناگهان ریتم روایی فیلم را تغییر می دهد. فیلم این تغییر ناگهانی توسط مخاطب به گونه ای درک می شود که گویی فیلم یکپارچگی خود را از دست داده است.
بنابراین، یک سکانس موزیکال چقدر برای پیشبرد داستان دارد؟ از سکانس های موسیقایی به طور کلی بسته به ماهیت فرم هنری آن نمی توان انتظار پیشبرد داستان را داشت و تنها پیشرفت حاصل از آن می تواند رشد عاطفی شخصیت ها در حین اجرا و تجربه آن سکانس باشد. حالا نیمه دوم فیلم را با سکانس های موزیکال پر می کنید که به طور کامل جلوی داستان را می گیرد و در فضای معلق و معلق فقط احساسات رشد می کنند نه داستان.
بنابراین Joker: Folie à Deux طرفداران فیلم اول را از نظر سرعت داستان ناراحت می کند. اما همان کیفیت ماورایی فیلمبرداری اثر قبلی را در این فیلم خواهید دید. زوایایی که از نظر ریاضی به دقیق ترین شکل ممکن انتخاب شده اند و نقاط کانونی نماهایی که تقارن در آنها ناخودآگاه چشم های غیر سینمایی را نیز به روی تحسین باز می کند. در Joker: Folie à Deux، مانند فیلم اول، جلوههای بصری برای چشمها مانند موسیقی برای گوش است.
موسیقی که در داستان و پیشروی فیلم جوکر ایفای نقش می کند، در این فیلم قدمی فراتر گذاشته و حتی تئاتر و سینما را نیز در اختیار می گیرد تا سکانس های موسیقایی خلق کند.
سکانس های موزیکال خود به خود، یعنی حتی اگر جدا از داستان به صورت ویدئویی از شبکه های تلویزیونی پخش می شد، جزو باکیفیت ترین موزیک ویدیوهایی بود که تا به حال تولید شده بود. اما با وجود اینکه سکانس ها در متن داستان قرار می گیرند، به دلیل کم شدن فاصله این سکانس ها در طول زمان فیلم و حضور مداوم آنها در سناریو، ریتم اولیه فیلم را از بین می برند و آن را می سازند. کاملا احساسی و ذهنی یه چیز دیگه رو می کنه
از آنجایی که سکانسهای موزیکال اغلب فرافکنی ذهن جوکر است و در دنیای فانتزی او اتفاق میافتد، این فیلم بسیار درونیتر و درونگراتر از همتای قبلی خود است. هر سکانس موسیقایی میخواهد درونیترین احساسات و عواطف جوکر را به مخاطب نشان دهد، «درونی» که کلمات، موسیقی و تصاویر به تنهایی قادر به بیان آن نیستند.
درون یک شخص به شکل جوکر، گویی باید زبانی موسیقایی برای انتقال به خود بگیرد، زبانی که ساختار آن اجازه می دهد و این توانایی را دارد که باطن این شخص را به نمایش بگذارد، گویی جنون مشترک بین او را به نمایش بگذارد. هارلی کویین و جوکر، چیزی شبیه به غیر از زبان موسیقی، توانایی «طبیعی» و «دنیوی» نشان دادن و «قابل قبول» نشان دادن آن را در مجموعه واکنش های روانی و ذهنی انسان ندارد.
درونی بودن جوکر ما را بیشتر به سمت احساسات او می برد که در فیلم های کمیک بی سابقه است. به دلیل همین تازگی، احتمالاً موافقان و مخالفان این موضوع هستند که می پرسند: آیا تمرکز بر درونی ترین افکار و احساسات یک روان پریش فوق شرور آنقدر ضروری است که باید یک سکانس موسیقایی از آن بسازید؟ تا جایی که غلظت رمانتیسم آن با آثار رمانتیک قرن 16 و 17 اروپا برابری می کند؟
خواکین فینیکس در این فیلم چیزی را به زور نمی کند. در فیلم اول احساس کردم برای اینکه جوکر را دوباره به این شکل بازیگری به تصویر بکشم و همچنین به دلیل فشار نقش با توجه به افرادی که قبلا جوکر را بازی کرده اند، فینیکس باید مانند یک جوکر عمل کند. شاداب و منحصر به فرد باشید و در عین حال جوکری باشید که به عنوان یک جوکر برای همه قابل قبول باشد. احساس میکردم این فشار بازی فینیکس را کمی اغراقآمیز کرده و گاه برجستگیهایی در جریان فضای یکطرفه فیلم اول ایجاد میکند، اما درست میگفتم که برخی از این زخمها ناگزیر برای ارائه جدید و خلق فیلم هستند. یک شخصیت جدید جوکر
اما در فیلم Joker: Folie à Deux، فینیکس دیگر مجبور نیست چیزی را مجبور کند. تمام زور، فریادها و خنده ها در فیلم اول، تمام حرکات سر، صورت و فک برای تبدیل شدن او به یک جوکر جدید، در Joker: Folie à Deux به ثمر خواهد رسید. حالا فینیکس کار خاصی نمی کند و هر رفتاری، هر کردار و میمکی و هر عملی در لحظه اش عمل یک جوکر است، جوکر خودش.
در فیلم اول، فینیکس با دنیای بیرونی خود دست و پنجه نرم می کند، اما زمانی که Joker: Folie à Deux به دنیای درون روی می آورد، آرتور نه تنها قلب معشوق خود را می بیند، بلکه این بار به جای پلیس و دولت، که همان ها بودند، می بیند. نمادهای بیرونی، او شورشیان را می بیند. در اینجا جوکر توسط شورشیان که اتفاقا قهرمانان داستان در فیلم اول بودند، دقیقاً به همان شکلی که از دنیای بیرون بود، مورد اصابت قرار می گیرد، شاید نوع ضربه متفاوت باشد، اما احساس نهایی هر دوی آنها آنها مشابه هستند: “ناامیدی از دیگری”. ناامیدی کامل از “همه” دیگر. جوکر دیگر از دولت و یاغی ناامید نیست، نه از چپ و راست، بلکه از «مرد» و سپس منزجر.
نقش لیدی گاگا از هارلی کوین به دو بخش تقسیم می شود. از یک منظر اگر بخواهیم به صورت افراطی به موضوع نگاه کنیم، انتخاب او را صرفاً به خاطر قسمت موسیقایی می توان دید. اما قسمت دوم نقش او که شامل لحظات معمولی و غیرموسیقی است چطور؟ (چه کسی فکرش را میکرد که از کلمه «غیر موزیکال» در نقد فیلم جوکر برای اشاره به سکانسها استفاده کند؟) در Joker: Folie à Deux، هارلی کوئین طوری نوشته شده است که گویی تنها او در میان انبوه دیوانهها است. سالم و عاقلانه است. اما سالم و عاقلانه در چه زمینه و مفهومی؟ در مورد روان جوکر.
او سلامت عقل آرتور را در جوکر بودن او می بیند، و این آگاهی را که خود جوکر از آن بی خبر است یا حداقل از آن اجتناب می کند، می خواهد عاشقانه، نگران، دلسوزانه و عاشقانه به او منتقل کند. و لیدی گاگا در به تصویر کشیدن این قسمت از نقش که برای هارلی کوین نوشته شده است عالی است و می تواند این احساس را با حالات چهره و دیالوگ هایش منتقل کند. در واقع، هارلی کوین در اینجا بیشتر شبیه دختری است که مشتری ثابت بارهای تنگ و تاریک است، که می خواهد پسر عجیب و دیوانه ای را که گاهی به بار می آید نجات دهد.
به طور کلی، Joker: Folie à Deux احتمالاً بسیاری از مردم را ناامید خواهد کرد و این به دلیل مسیر متفاوتی است که از فیلم قبلی در پیش گرفته است… و این کاملاً طبیعی است. حتی از نظر فنی و پرداختی هم ایراداتی در فیلم دیده می شود. اما شخصاً من عاشق فرنچایز جوکر و فضایی که در آن ایجاد میشود، هستم و وقتی یک قدم به عقب برمیگردم و با دیدی جامعتر به هر دوی این فیلمها نگاه میکنم، راه جدایی نمیبینم، همان نگاه جوی، تیز و عمیق را میبینم. از اولین فیلمی که این بار به لایه دیگری از روح جوکر دست زده است و توجه به این لایه روانی اساساً آن را به اندازه فیلم اول جذاب نمی کند.
به همین دلیل به جوکر زمان دادم تا صحبت کند، حتی زمانی که او از ریتم خارج شد و شاید با سکانس های موزیکال شورش کرد. اما در نهایت و با توجه به پایان فیلم از گفته های او در کل خوشم آمد. به نظر من با توجه به نوع توقع مخاطب و تبی که از این نسخه داشت، این فیلم نمی تواند محبوبیت خوبی کسب کند، اما حدس می زنم تا چند سال، چند سال دیگر، کمی به این فیلم نگاه شود. با آرامش بیشتر و سکانس های موزیکال شما را خسته نکنید، این فیلم تبدیل به یک فیلم کالت شده است. ولی نمی خوام صبر کنم تا فرقه بشه و همین الان نمره قبولی رو بهش میدم.
Joker: Folie à Deux احتمالاً بسیاری را ناامید خواهد کرد و این به دلیل مسیر متفاوتی است که در مقایسه با فیلم قبلی طی می کند. و این طبیعی است. حتی از نظر فنی و پرداختی هم ایراداتی در فیلم دیده می شود. اما شخصاً من عاشق فرنچایز جوکر و فضایی که در آن ایجاد میشود، هستم و وقتی یک قدم به عقب برمیگردم و با دیدی جامعتر به هر دوی این فیلمها نگاه میکنم، راه جدایی نمیبینم، همان نگاه جوی، تیز و عمیق را میبینم. از اولین فیلمی که این بار لایه دیگری از روان جوکر را لمس کرده است و پرداختن به این لایه روانی اساساً نمی تواند آن را به اندازه فیلم اول جذاب کند.