دکتر بدر موسی السیف در اندیشکده چتم هاوس نوشت: کشورهای خلیج فارس به سمت آشتی منطقه ای حرکت خواهند کرد، اما در مورد ایران و اسرائیل و فلسطین به دنبال تنظیم مجدد قواعد تعامل خواهند بود.
در سالهای بین دو دولت ترامپ، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با اتکا به توان خود، گامهایی رو به جلو برداشتهاند که از جمله آنها میتوان به آشتی دادن اختلافات درون کشورهای خلیج فارس، توقف درگیری در یمن و برقراری روابط با کشورهای منطقه اشاره کرد. همسایگانی مانند ایران سوریه و ترکیه
شش کشور خلیج فارس از نظر مواضع متحد نیستند، اما بیشتر با اولویت دادن به منافع ملی و پیوند دادن آنها به تلاش برای صلح و رفاه منطقه، در یک مسیر حرکت کرده اند.
علاوه بر این، پایان دادن به شکاف بیش از سه ساله بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس یکی از آخرین اقدامات سیاست خارجی دولت اول ترامپ بود. این سازش پیش رفت و سرانجام در ژانویه 2021 با حضور جرد کوشنر به امضا رسید.
هر دو انگیزه کشورهای منطقه – یعنی قاطعیت و کاهش تنش – را می توان به منابع و برهه های مختلفی از تاریخ معاصر خلیج فارس نسبت داد. اما اقدامات دولت اول ترامپ این تمایلات را تقویت کرد.
کشورهای حوزه خلیج فارس بدون توجه به هرگونه وسوسه و فشار برای بازگشت به وضعیت قبلی، با حفظ و تقویت خوداتکایی و آشتی منطقهای بهترین خدمت را به خود خواهند داد.
رویکرد منطقه خلیج فارس
ابزارهای سیاست در خلیج فارس سازگار، عملگرا و چابک بوده است. این مزایا، از جمله، خلیج فارس را از درگیری های مداوم ایران و اسرائیل مصون ساخته است. و امکان همکاری با دولت های مختلف آمریکا را برای آنها فراهم کند. چنین رویکردی به منطقه برای مقابله با رویکرد مبهم و مبادله ای ترامپ کمک بیشتری می کند.
هنوز خیلی زود است که بگوییم کدام یک از مکاتب فکری انزواطلب یا نومحافظه کار ترامپ را جذب خواهد کرد. کشورهای حوزه خلیج فارس در صورت ادامه همزیستی هر دو سناریو تلاش خواهند کرد تا هر دو سناریو را مدیریت کنند، هرچند که رگه انزواگرایی بیشتر با شخصیت ترامپ و سیاست های در حال تحول خلیج فارس مطابقت دارد.
اسرائیل – فلسطین
حمایت از اسرائیل به وضوح در دوران ترامپ ادامه خواهد داشت. نامزدی الیس استفانیک طرفدار اسرائیل به عنوان سفیر ایالات متحده در سازمان ملل نمونه اولیه این رویکرد است.
سعودی ها برای عادی سازی یک شرط روشن تعیین کرده اند: پایان اشغالگری اسرائیل و ایجاد کشور فلسطین.
دولت بایدن مدتهاست که خواستار آتشبس شده است، در حالی که نمیتواند یا نمیخواهد از اهرم فشار خود بر اسرائیل استفاده کند. کشورهای خلیج فارس از تغییر احتمالی که ترامپ ضد جنگ می تواند در این معادله ایجاد کند، البته با انتظارات کم، استقبال می کنند، زیرا این لفاظی ها هنوز نتایج سیاسی مشخصی را به همراه نداشته است.
دولت آتی احتمالاً به توافقنامه آبراهام بازخواهد گشت که در دوران دولت ترامپ تسهیل شد، روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی عادی شد و توسط تیم بایدن پذیرفته شد، اما این امر سعودیها را در تنگنا قرار میدهد.
سعودی ها برای عادی سازی یک شرط روشن داشتند: پایان اشغالگری اسرائیل و ایجاد کشور فلسطین. در ماههای اخیر حتی از این هم فراتر رفته و سیگنالهایی درباره رهبری خود در مسئله فلسطین ارسال کردهاند که شامل راهاندازی ائتلاف جهانی برای اجرای راهحل دو کشور و برگزاری نشست فوقالعاده عربی-اسلامی است.
برای سعودیها منطقی است که این اتحاد جهانی و نسخه جدید راهحل دو کشور را زودتر به دولت ترامپ بفروشند. این ایده با جاه طلبی های ترامپ برای امضای یک توافق صلح به ظاهر دست نیافتنی مطابقت دارد.
سایر کشورهای حوزه خلیج فارس نیز از اقدامات آمریکا در این زمینه حمایت خواهند کرد، از جمله امارات و قطر که به نظر می رسد مایل به اجابت درخواست آمریکا برای کاهش حضور حماس در دوحه هستند.
احیای راه حل دو کشور، به ویژه با توجه به عدم همکاری دولت اسرائیل، نیازمند تلاش های زیادی است. اما شخصیت غیرقابل پیش بینی ترامپ می تواند به امکانات بی سابقه ای دست یابد.
ایران
ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود قصد داشت ایران را از همسایگانش جدا کند و ائتلاف منطقه ای متشکل از اعراب و اسرائیلی ها علیه تهران تشکیل دهد. به همین منظور آمریکا از توافق هستهای با ایران خارج شد و حداکثر فشار را بر این کشور اعمال کرد و سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه را ترور کرد.
کشورهای خلیج فارس نمی خواهند به مرحله جنگ طلبی که به نفع کشورشان نبود بازگردند.
این رویکرد آمریکا پس از واکنش بیاهمیتش به حمله نیروهای وابسته به ایران به عربستان سعودی در سال 2019 در دوران ترامپ و حملات حوثیها به ابوظبی در سال 2022 در دوران بایدن شکست خورد. پس از آن کمپینی برای کاهش تنش در سطح منطقه با ایران آغاز شد و بازگشت ترامپ تغییری در این وضعیت ایجاد نمی کند. کشورهای خلیج فارس نمی خواهند به مرحله ای برگردند که به نفع آنها نبود.
اگرچه توافق ایران و عربستان کند بود، اما با میانجیگری چین به دست آمد و توانست پابرجا بماند. سعودی ها حتی پس از پیروزی ترامپ به وضوح سطحی از تعامل را حفظ کرده اند. کمتر از یک هفته پس از پیروزی ترامپ، رئیس ستاد مشترک ارتش عربستان سعودی در سفری نادر به تهران سفر کرد و سران دو کشور با یکدیگر گفت و گو کرده اند.
ترامپ گفته است که مایل به تعامل با ایران است، اما واقعیت این است که تعامل دشوار خواهد بود، بهویژه با توجه به گفتمان ضد ایرانی در آمریکا، رفتار بیثباتکننده منطقهای تهران و جاهطلبیهای هستهای تهران و تلاشهای ادعایی ایران برای ترور رئیسجمهور منتخب. آمریکا
تجارت و انرژی
سیاست تجاری و انرژی ترامپ می تواند چالش برانگیزترین موضوع برای منطقه خلیج فارس باشد. وعده او برای حفاری و استخراج نفت بیشتر و در عین حال اعمال تعرفه های بالاتر بر واردات، از اقتصاد به عنوان ابزاری استفاده خواهد کرد. افزایش اکتشاف و تولید نفت در ایالات متحده قیمت ها را کاهش می دهد و اقتصاد وابسته به نفت خلیج فارس را به خطر می اندازد.
کشورهای خلیج فارس نمی خواهند از دریچه به اصطلاح «رقابت قدرت های بزرگ» دیده شوند – یا مجبور به میهن تجارت بین آنها شوند.
چنین رویکردی از سوی ترامپ در حوزه انرژی نیز اهداف بلندپروازانه ملی این کشورها و حتی تغییر به آینده ای بدون نفت را که بر اساس درآمدهای بالای نفتی طراحی شده است، تهدید خواهد کرد. در واقع، با توجه به اهمیت استراتژیک این موضوعات برای چندین کشور خلیج فارس، پتانسیل تنش با دولت جدید ایالات متحده بر سر انرژی های جایگزین و تغییرات آب و هوایی وجود دارد.
تعرفه های بالای وعده داده شده توسط ترامپ احتمالا اروپا و چین را در درجه اول هدف قرار می دهد، اما کشورهای حوزه خلیج فارس نیز در جاهای دیگر تحت تاثیر جنگ تجاری قرار خواهند گرفت.
فناوری و همچنین سرمایه گذاری مستمر کشورهای منطقه در پایگاه های نظامی آمریکا و فروش تسلیحات، به احتمال زیاد یکی از زمینه های مستعد رشد بین ایالات متحده و کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است. با توجه به تغییر جهت گیری چندین صندوق سرمایه گذاری دولتی خلیج فارس به سمت بازارهای داخلی، ممکن است سرمایه گذاری این کشورها در آمریکا کاهش یابد.
حفظ وحدت
کشورهای خلیج فارس به پیشبرد منافع ملی خود و اولویت دادن به منطقه گرایی در دولت بعدی آمریکا ادامه خواهند داد. همسو ماندن علیرغم فشارها یا وسوسه ها برای پیشبرد منافع ملی به بهای منافع جمعی، کلید عبور از دوران سخت آینده خواهد بود. نشست آتی شورای همکاری خلیج فارس در کویت فرصتی برای نشان دادن چنین وحدتی به دولت جدید آمریکا و تکرار دیدگاه این کشورها در مورد موضوعات کلیدی است.
کشورهای منفرد در منطقه و شورای همکاری خلیج فارس احتمالاً به ایجاد تعادل ظریف، ترکیبی از پوشش ریسک و ریسک گریزی، همراه با توانایی سازگاری با شرایط متغیری که در گذشته مؤثر بوده است، ادامه خواهند داد.
سبک پر هرج و مرج ترامپ و برند مبتنی بر شخصیت احتمالاً به سیاست خارجی غیرقابل پیش بینی ایالات متحده سرایت خواهد کرد و خلیج فارس و کل منطقه خاورمیانه را تحت تأثیر قرار خواهد داد.