سورپرایز تلویزیون با پخش قسمت‌های دیده‌نشده پوآرو

هرکول پوآرو را باید یکی از ماندگارترین و محبوب ترین سریال های تلویزیونی دهه 70 دانست. مجموعه ای که حتی در دهه های 80 و 90 بارها بازپخش شد و همچنان در بین ایرانیان محبوبیت زیادی دارد. یکی از نکات قابل توجه این سریال این است که پوآرو در 70 قسمت ساخته شد اما تنها 50 قسمت آن در کشورمان پخش شد و اساسا قسمت های جدید حتی دوبله نشدند، اما اکنون خبر رسیده که 20 قسمت باقیمانده پخش خواهد شد. به کارگردانی رضا آفتابی با حضور اکبر منافی. در نقش پوآرو، ناصر ممدوح، زهره شکوفنده، تورج مهرزادیان، ژرژ پاتریسی، جواد مدیشیان، مهین برزویی، مریم صفی خانی، نرگس فولادوند، مریم رادپور، سعید شیخ زاده، بهروز علیمحمدی و کارائد بیانی به زودی نقش آفرینی می کنند. در شبکه تماشا دیده می شود.

به گزارش وطن موج، سریال پوآرو یک سریال 70 قسمتی است که توسط شبکه انگلیسی LWT از سال 1989 تا 1991 و سریال جدید آن از سال 2000 تا 2013 تولید شد و با اپیزود «پرده» که پوآرو در آن در سال 2013 درگذشت به پایان رسید. . نقش اصلی این سریال را دیوید ساچت بازی کرد. این بازیگر که در سال 1991 اعلام کرده بود دیگر نقش پوآرو را بازی نخواهد کرد، نظر خود را تغییر داد و در سریال جدید که از سال 2000 تا 2013 ضبط و پخش شد به ایفای نقش پرداخت و برای حضور در این سریال 14 بار نامزد بفتا شد. و 4 بار برنده شد.

این سریال و متن آن چنان در دنیا محبوب شد که بارها اقتباس شد و بازیگران مختلفی نقش اصلی را بازی کردند اما بدون شک تصویر دیوید ساچت بازیگر انگلیسی این سریال در ذهن مردم نقش بسته است. این سریال به مدت 25 سال از 2 شبکه LWT و BBC پخش شد و هرکول پوآرو شخصیت اصلی همه این ماجراهای جنایی با ویژگی های منحصر به فرد خود به سرعت به یکی از محبوب ترین شخصیت های تلویزیونی جهان تبدیل شد اما این مرد بلژیکی خوش پوش چه بود که اقبال آنقدر در سینما موفق شد که بازیگران مشهور را به فکر انداخت تا در یکی از داستان هایش نقشی از او بگیرند؟ و آتش زد؟ حس و کیفیت جادوی پوآرو در اکران سینما چیست؟ شاید تب روزگار است که سینماگران، بازیگران و فیلمنامه نویسان را به سمت این شخصیت کشانده است، شاید راز دیگری در کار باشد.

پوآرو از سنت های ادبی انگلیسی سرچشمه می گیرد، اگرچه او اصالتا بلژیکی دارد. با این حال، این یک نکته گمراه کننده است. به نظر می رسد پوآرو همیشه نقش یک خارجی را بازی می کند. شاید این مدل بازی ترفندی برای دور نگه داشتن مردم باشد. با اینکه از اینکه او را خارجی خطاب می کنند خوشحال نیست، اما ذلت خارجی بودن را می پذیرد تا در پایان داستان با حضور همه شاهدان ماجرا یا مظنونان قتل، انتقام خود را بگیرد. با تحقیر آنها

پوآرو سینما و تلویزیون این شخصیت مرموز و غیرقابل نفوذ را حفظ کرده و همین امر باعث محبوبیت و ماندگاری او در طول سالیان شده است. مخاطبان سینما و تلویزیون به دنبال شخصیتی هستند که در حل معما از امتیاز خاصی برخوردار باشد. آنها به دنبال کسی هستند که آلوده به روال زندگی نباشد. کسی که زیاد حرف نمی زند و رمز و رازی پشت شخصیتش است.

تصادفی نیست که برخی از داستان‌های پوآرو در سینما به همین موفقیت رسیده‌اند، آنها در خاورمیانه بین اهرام ثلاثه و رود نیل (مرگ بر رود نیل) یا در میان کاوش‌های باستان‌شناسی (قتل در بین‌النهرین) اتفاق می‌افتند. ، ملاقات با مرگ). گویی میان او و گذشته اسطوره ای رابطه ای وجود دارد. در نسخه تلویزیونی ملاقات با مرگ، با بازی دیوید ساشه در نقش پوآرو، بر این معمای شخصیت پوآرو تاکید شده است. گویی موجودی دست نیافتنی است که در مواقع نیاز قدرت جادویی خود را آشکار می کند.

سورپرایز تلویزیونی با پخش قسمت های دیده نشده یک سریال

شرق شناسی آگاتا کریستی در سفرهای خاور نزدیک به همراه همسرش بدون شک در شکل گیری این جنبه از شخصیت پوآرو تأثیر داشت. مخاطبان فیلم و تلویزیون پوآرو این معما را دوست دارند. فراموش نکنیم که خود مدیوم سینما بر این راز بنا شده است. رابطه بین مخاطبی که آن سوی پرده می نشیند و اتفاقاتی که در قالب داستان روی پرده می افتد از این معما سود می برد.

معمولا پوآرو در میانه معمایی به ظاهر عجیب و غیرقابل حل قرار می گیرد یا قتلی رخ داده است که آنقدر ساده و بدیهی فرض می شود که کاوش مجدد در آن جنون محسوب می شود. پوآرو سینمایی به دلیل شجاعت شکستن چیزی که بدیهی است به قهرمان اصلی درام تبدیل می شود. پوآرو شخصیتی نفوذ ناپذیر است که تنها از عشق یک زوج جوان عاشق اشک می نشیند. او حاضر است برای حضور عشق هر قانونی را زیر پا بگذارد. در «مرگ روی نیل»، زوجی عاشق که نقشه قتلی را طراحی کرده‌اند، برای فرار از مجازات اعدام، خود را جلوی چشم همه به دار آویخته‌اند. در «ملاقات با مرگ» هم همین اتفاق تکرار می شود.

در نسخه تلویزیونی «دختر سوم»، دیوید ساشه در نقش پوآرو حتی در پایان داستان اشک می ریزد. احترام او به کیمیاگری زندگی انسان با ماهیت سینما همخوانی دارد. شرط برقراری رابطه با جهان روی پرده، مجذوب شدن افراد و اتفاقات تخیلی اکران است. سینمادوستان و دوستداران سینما به آن نوعی خلسه می گویند. چیزی شبیه به شور عشقی که زوج های عاشق اغلب تجربه می کنند. هنگام تعامل با یک اثر هنری، نوعی رابطه عشقی نامرئی بین مخاطب و اثر هنری شکل می گیرد. این ارتباط و کیفیت آن کلید درک کار خواهد بود. به همین دلیل است که از طریق فیلم در حال نمایش، دنیای زیر متن یک فیلم خوب را درک می کنیم. وقتی آگاتا کریستی داستان های جنایی خود را نوشت، به خصوص درباره پوآرو، ناخواسته کیفیت و حال و هوای این ارتباط را وارد متن داستان هایش کرد. پوآرو با نشان دادن علاقه خود به زوج های عاشقی که گاه مرتکب جنایت می شوند، این ویژگی داستان های کریستی را نشان داده است. شاید راز جذابیت پوآرو برای بازیگران دنیای تئاتر همین است.

سورپرایز تلویزیونی با پخش قسمت های دیده نشده یک سریال

در میان بازیگران تئاتر، دیوید ساشه بیشترین ارادت را به شخصیت پوآرو نشان داده است. داستان‌های زیادی که او در قالب سریال‌های تلویزیونی زنده کرده است، شاید دلیل احاطه شدن او در زیر و بم این شخصیت باشد. شخصیتی که حرف نمی زند و مدام فکر می کند و یک کلمه هم از آنچه در ذهنش می گذرد حرفی نمی زند و اتفاقاً دلیل محبوبیتش هم همین است. Sachet فقط پازل ها را حل نمی کند. او به داستان های پوآرو جنبه روانی می بخشد. اساساً داستان های پوآرو بر چه چیزی استوار است.

پوآرو ساشه همیشه در حال تماشای منظره ای است که ما نمی بینیم. او بیش از همه شخصیت های داستان و مخاطبی که داستان را دنبال می کند، برای اتفاقات احترام قائل است. او تصویر خدایی را دارد که ناهنجاری های کوچک دنیای اطرافش را که به شکل قتل رخ داده است، اصلاح می کند. او خدای ناسپاسی است. کسی که او را درک نمی کند. ساشه به چیزهایی که نمی توان گفت، اما می توان آنها را احساس کرد، زندگی می بخشد.

پوآرو آلبر فینی در «قتل در قطار سریع السیر شرق» (سیدنی لومت، 1974) داستان دیگری است. او خشونت را وارد شخصیت پوآرو کرده است. او سردی و صلابت یک مامور تحقیق را دارد. گویی او ملکه عذاب است که برای مجازات مردم به زمین آمده است. هر جا که باشد احساس می کنیم شخصیت ها راحت نیستند. او افراد داستان را از هم جدا می کند تا به آنچه از هویت اجتماعی آنها باقی مانده است بچسبند. انگار این آخرین حضورشان در زندگی است. خشم ویژگی جدایی ناپذیر پوآرو آگاتا کریستی است. آلبرت فینی این خشم را بازی می کند.

پوآرو اثر پیتر یوستینوف در فیلم مرگ بر نیل (جان گیلرمن، 1978) نقش یک کاشف ماجراجو را بازی می کند. او ماجراجویی را در حل پازل می بیند. پوآروی که از او می بینیم شخصی است با احساسی آمیخته با شگفتی نسبت به دنیای عجیب اطرافش.

سورپرایز تلویزیونی با پخش قسمت های دیده نشده یک سریال

کنت برانا در “قتل در قطار سریع السیر شرق” (کنت برانا 2017) با آن سبیل های پرپشت، قیصر آلمانی را در سال های قبل از جنگ جهانی اول به یاد می آورد. با او انگار قرار است شکوه و اقتدار دنیای فراموش شده را به یاد بیاوریم. او به عنوان یک امپراتور به تصویر کشیده شده است. چیزی که در وجود پوآرو کریستی هم هست. این ویژگی هنر بازیگری است که برای دیده شدن تمایل به خودنمایی دارد. کنت برانا، نمایشگر، این حس دیده شدن را بازی می کند. چیزی که در وجود هر بازیگری زنده است و اساس هنر بازیگری را تشکیل می دهد.

پوآرو سینمایی دنیایی را جلوی چشمان ما نشان می دهد که آن را فراموش کرده ایم. دنیای اسرارآمیز در یک راز پیچیده شده است. ما باید جهانی را که در قالب یک قتل اتفاق افتاده است، دوباره کشف کنیم. پوآرو سینمایی ما را به روزهای اول خلقت می برد. جعبه پاندورا باز شده را به ما نشان می دهد که شر بشری از آن سرچشمه گرفته است. ما را به اساطیر گذشته می برد. سفری در زمان برای تجربه چیزی که به طور معمول در دنیای امروز امکان پذیر نیست.

در نسخه تلویزیونی «برخورد با مرگ»، داستانی که در سوریه می گذرد، اولین مقبره کشف شده در داستان به همین نکته اشاره دارد. دخمه ای که با برداشتن سر از خاک باعث قتل می شود. داستان به یک افسانه قدیمی اشاره دارد، داستان مردی که برای دوری از فرشته مرگ از وطن خود گریخت، اما فرشته مرگ را در سامرا در انتظار او یافت. انگار تمام زندگی ما بر اساس این دیدار است. در کنار پوآرو برای لحظاتی یک قرار سینمایی با مرگ را تجربه می کنیم. پوآرو میزبان این مهمانی نه چندان دلپذیر است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهادات سردبیر:

تبلیغات متنی