امید شجاعی یکی از شرکت کنندگان برنامه گلیاپوچ درباره تجربه حضورش در این برنامه گفت: اولین باری که در سن یازده دوازده سالگی با دوستانم به کافه رفتیم، بازی را دیدم. گلیاپوچ آنجا بود و من جذب آن شدم». البته نگذاشتند در آن گروه بازی کنم اما بعدها تمرین کردم تا بتوانم برای بازی وارد آن گروه شوم. نحوه ورودم به برنامه گلیاپوچ این بود که یکی از دوستانم با یکی از دستیاران کارگردان دوست بود. در یکی از صحبت های دوستانه متوجه ضبط این برنامه شدم و چند سوال در مورد آن پرسیدم. همینطور شماره ام را دادم و بعد با من تماس گرفتند.
به گزارش عصر ایران، وی ادامه داد: ابتدا فکر می کردم این برنامه جدی نیست، فکر می کردم این گروه قبلاً در یک بازی واقعی شکست خورده اند و حالا می خواهند جبران کنند. حتی وقتی پشت سوله بودم فکر می کردم چنین برنامه ای واقعی نیست، اما وقتی داخل شدم و دکورها و دوربین ها را دیدم، قانع شدم.
شجاعی گفت: توقعات زیادی در فینال وجود داشت، استرس زیادی هم داشتیم. با این حال در تمام مراحل فضای بسیار دوستانه ای وجود داشت، تجربه بسیار خوبی برای من بود. انگار رفته بودیم اردویی که بازی گل یا مزخرف را انجام می دادیم اما با همه اینها استرس و هیجان زیادی داشتیم. با وجود اینکه ما از نتایج آن خبر داشتیم، با دیدن اپیزود به قسمت نمایش استرس و هیجان داشتیم.
وی درباره توانایی خود در تشخیص گل در دستان تیم حریف گفت: تشخیص رنگ صورت، فرم دست و… همه اینها به خاطر تجربه بازی های گذشته است، مثلا گاهی اوقات. با تکان دادن انگشت سوم گل را تشخیص دادم. در مورد تک آهنگ ها هم باید بگم که مزخرف کردن معنی خاصی نداره. اگر قرار است در پایان یک فلاپ بدهید تا به یک دست برسید، همان فلاپ ها را در ذهن خود نگه می داریم و یک بار هدف را حدس می زنیم.
این شرکت کننده گلیاپوچ در مورد اینکه چه چیزی در این بازی به او الهام شده است، گفت: گلیاپوچ تنها بازی است که از آن سیر نمی شوم، این بازی را با همه رده های سنی از کوچک تا بزرگ تجربه کرده ام، همه قابل احترام هستند و استعدادهایی دارد و آدم یاد می گیرد. . چیزی که به من انگیزه داد بازی خود گلیاپوچ و البته برادرم بود. من و برادرم هفت سال اختلاف سنی داریم اما با هم دوست هستیم. بارها مرا از این کار می ترساند و این حمایت حالم را خوب می کرد.
شجاعی تصریح کرد: هیچ وقت خودم را بهترین نمی دانستم، چون دست های زیادی بالای دست است، اما همه در این مسابقات خوب بودند. ما نمی توانیم خط بکشیم و بگوییم چه کسی خوب بود یا چه کسی بد. هر 17 نفر خوب بوده اند، ما تعجب کردیم، احمد آقا، آقای ادیب زاده، عمو رجب و عمو حسن، وحید شهرام کمیل و… واقعا جزو بهترین ها بودند، غیر از اینکه شخصیت بسیار بالایی داشتند، جزو بهترین ها بودند. بهترین
وی ادامه داد: گل زدن از امیرعلی یا دایی رجب واقعا سخت بود. گاهی اوقات به طور اتفاقی یک گل می بردم. قبل از پخش نهایی یکی از هیجان انگیزترین قسمت ها مسابقه دور دوم گروه ما و امیرعلی بود، چون نه می خواستیم ببریم و نه می خواستیم ببازیم، احساسات در آن بازی بالا بود. بازی برای ما در آنجا تمام شده بود، زیرا حال همه ما خوب بود. بازی هم دوستی بود و هم رقابت. یکی از عجیب ترین اتفاقاتی که در بازی گلیاپوچ برای من افتاد این بود که از هر صنفی 18 نفر با هم دوست صمیمی شدیم. 18 نفر از ما دوست داریم دوباره همدیگر را ببینیم، بازی کنیم، صحبت کنیم. حتی وقتی یک روز یک نفر نیامد، پیگیرش شدیم. در مدت کوتاهی دوستی خوبی شکل گرفت.
وی درباره خاطرات خوب خود از حضور در این برنامه گفت: یکی از خاطرات خوب من از این برنامه این بود که یک روز مشغول بازی بودیم و آقای اسدزاده نگاه می کرد و برایمان تعریف می کرد. نمیدونستم تهیه کننده هست بهش گفتم دوست عزیز بیا یه بار بازی کنیم ببینم چیکار میکنی! در این لحظه همه گفتند که او تهیه کننده است. البته برای ما احترام خاصی قائل بود.
شجاعی ادامه داد: گلیاپوچ یک بازی سنتی ایرانی و در عین حال بسیار ساده است، از طرفی عدد در آن معنی ندارد، یعنی چند نفر می توانند این بازی را انجام دهند، ابزار خاصی نمی خواهد. آقای ادیب زاده برای همه مثل پدر بود. ما با آنها چیزهای زیادی یاد گرفتیم و آنها ما را مانند فرزندان خود دوست داشتند. با کمیل هم رفاقت زیادی داشتیم. وحید و کمیل برای من مثل برادر بودند. البته من با همه بچه ها رابطه دارم.
وی توضیح داد: خیلی ها می گفتند در فینال بازی را واگذار کردیم اما اینطور نبود اما آن روز روز ما نبود. البته تیم مقابل تیم قدرتمندی بود. با این حال برای تیم قهرمان خوشحالم و فکر می کنم لیاقتش را داشتند. بازخورد بسیار خوبی هم از مردم گرفتیم، محبت زیادی از مردم دریافت کردیم، حتی برخی پیام دادند و گفتند در زندگی شخصی ما را راهنمایی کنید. از نظر وضعیت استخدامی هم موثر بود، عده ای به مغازه ما آمدند و آنچه را که می خواستند از ما خریدند. حتی خیلی ها لطف کردند و به من پیشنهاد بازیگری دادند.