به گزارش میهن تجارت،
«سیاست تثبیت» سیاستی بود که بانک مرکزی در دو سه سال گذشته در حوزه پولی و ارزی دنبال می کرد، اما با حذف سامانه نیما به نظر می رسد این سیاست به آخر خط رسیده است.
اواسط تیرماه که خبر پیروزی مسعود مزیکیان در انتخابات منتشر شد، نرخ هر دلار آمریکا به 49 هزار و 500 تومان کاهش یافت. این کاهش نرخ کم رکورد در حالی رخ داد که هم تنش های نظامی در منطقه خاورمیانه به اوج خود رسیده بود و هم کشور با حوادث پیش بینی شده ای مواجه بود که یکی از پیامدهای آن روی کار آمدن زودهنگام دولت چهاردهم بود. اقدامات انجام شده به جایی رسید که چندی پیش قیمت هر دلار آمریکا تا 82 هزار تومان افزایش یافت. در این مدت اما بانک مرکزی و وزارت اقتصاد پاسخ مناسبی به انتقادها ندادند.
در این زمینه حجت الله فرزانی، کارشناس اقتصاد کلان معتقد است که تغییر رویکردی در بانک مرکزی صورت نگرفته است، بلکه آنچه تغییر کرده، دولت حاکم بر کشور است. وقتی دولت تغییر می کند، طبیعی است که رویه تغییر کند. اما وی درباره موفقیت سیاست های ارزی اخیر دولت در دستیابی به بازار ارز تک نرخی تردید جدی دارد زیرا معتقد است با وجود تحریم ها دلیلی برای اجرای این سیاست وجود ندارد و به احتمال بسیار زیاد دولت این سیاست را دنبال خواهد کرد. باید نرخ های جدیدی را تعیین کنند، البته با قیمت های بالاتر. تبدیل شد.
متن کامل این گفتگو در زیر آمده است.
با تغییر دولت، مدیریت بانک مرکزی تغییر نکرد. در این مدت چه تغییری در سیاست های پولی ایجاد شده است؟
در حوزه سیاست پولی نیز تقریباً همان روند قبلی ادامه داشته است. از زمان روی کار آمدن آقای فرزین، تمرکز بانک مرکزی روی کنترل ترازنامه بانک ها بوده است. هدف از این سیاست جلوگیری از ایجاد نقدینگی در دست بانک ها بود. این سیاست در بخش پولی همچنان به قوت خود باقی است و سیاستگذار پولی همچنان اقدامات لازم را برای کنترل دقیق ترازنامه بانک ها انجام می دهد.
معتقدم موفقیت های خوبی در این زمینه حاصل شده است. چرا که در زمان اجرای این سیاست، نرخ رشد نقدینگی حدود 43 درصد بوده و اکنون حدود 28 درصد است.
با این وجود، نرخ رشد نقدینگی و نرخ تورم افزایش یافته است. چرا این سیاست قبل از اینکه نرخ تورم را به کمتر از 30 درصد برساند، ناکارآمد شد؟
باید به این نکته توجه کنیم که اگرچه کنترل نرخ رشد نقدینگی یک اقدام پولی است، اما هم در حوزه پولی و هم در حوزه بودجه و مالی باید دنبال شود. یعنی تداوم کنترل نقدینگی با محدودیت بانک ها برای ایجاد نقدینگی بدون تنظیم بودجه به نتایج نهایی نمی رسد.
سیاستگذار پولی توانسته رشد نقدینگی در بخش بانکی را مدیریت کند، اما بودجه نیز باید بدون کسری باشد تا خلق پول به طور کامل کنترل شود. در این زمینه، سایر بخشهای اقتصادی دولت باید سیاست منسجمی را اتخاذ کنند. همانطور که بارها گفته شد این اتفاق نیفتاد و بودجه امسال نیز کسری زیادی دارد که منجر به افزایش نرخ رشد اقتصادی می شود.
آیا بانک مرکزی راه حلی برای این مشکل ندیده است؟
بانک مرکزی تنها تصمیم گیرنده اقتصاد کشور نیست، بلکه تلاش می کند با اقناع سایر بخش ها، کسری بودجه دولت را کاهش دهد. در واقع باید در گام اول کسری بودجه کاهش و مابقی آن با روش های غیر پولی مانند انتشار اوراق تامین شود. گرچه در اینجا با چالش عمق کم بازار نیز مواجه هستیم که یکی از پیش نیازهای اجرای اصولی سیاست اصولی و غیر تورمی است.
در حوزه ارز نیز به نظر می رسد رویکرد بانک مرکزی نسبت به گذشته تغییر کرده است. به طوری که سیاست «تثبیت» با حذف سامانه نیما کنار گذاشته شد. این تغییر چگونه اتفاق افتاد؟
از ابتدای سال جاری تاکنون 13 تا 14 نقطه بحرانی داشته ایم که هر کدام می توانست بی ثباتی بزرگی در حوزه ارزی ایجاد کند و تنها با اجرای سیاست تثبیت نرخ ارز بود که کشور توانست از آن عبور کند. این بحران با حداقل تنش. ضمن اینکه می دانیم بانک مرکزی در اخذ تعهدات ارزی از صادرکنندگان مشکل داشت. با توجه به تاخیر در بازگشت ارز حاصل از صادرات، تامین ارز وارداتی نیز با مشکل مواجه شد.
یکی از دلایل این تغییر را باید تسریع در روند تامین ارز مورد نیاز کشور دانست. محدودیت های موجود مدیریت امور را دشوارتر می کند و بانک مرکزی باید اقداماتی را انجام دهد که تاخیر در عرضه و پرداخت ارز وارداتی را کاهش دهد. زمانی که سامانه نیما وجود داشت، بین نرخ این سامانه و بازار غیررسمی 30 درصد فاصله وجود داشت. این فاصله انگیزه صادرکنندگان را برای انجام تعهدات ارزی کاهش داده بود.
منظورتان از تاخیر در اجرای تعهدات ارزی از سوی صادرکنندگان چیست؟
به هر صادرکننده تا یک سال فرصت داده شد تا به تعهدات ارزی خود عمل کند. ناشرانی که می خواستند ارز خود را با نرخ بالاتری بفروشند، تمام سال منتظر ماندند و در روزهای آخر ارز خود را عرضه کردند. این تعویق های پی در پی دو مشکل برای اقتصاد ایجاد کرد. از یک طرف ارز مورد نیاز برای واردات به موقع آماده نبود که منجر به بحران تولید می شود. بخش مهمی از واردات را مواد اولیه و کالاهای واسطهای تولید تشکیل میدهند که به دلیل تاخیر در تامین ارز مورد نیاز، روند تولید دچار وقفه میشود.
از سوی دیگر صادرکنندگان در زمینه تامین سرمایه در گردش خود دچار بحران شدند. زیرا زمانی که تعهدات ارزی خود را دیر انجام می دهند، معادل ریالی منابع خودشان نیز قفل می شود. تاخیر در این بخش در ماه های گذشته به قدری افزایش یافته بود که بیم رکود در صنایع وجود داشت.
به نظر شما گرانی در ازای عرضه سریعتر ارز رضایت واردکنندگان را جلب می کند؟
برخی از واردکنندگان بارها اعلام کردند که ترجیح می دهند ارز مورد نیاز خود را بیشتر بپردازند، اما این روند باید تسریع شود. به نوعی می توان گفت که در ماه های گذشته زمان به یک چالش بزرگ تبدیل شده بود. در بازار توافقی که جایگزین سامانه نیما شد، این فرآیندها شتاب می گیرد زیرا قیمت ارز در آنجا تفاوت قابل توجهی با نرخ غیررسمی بازار ندارد.
تورم چالش اصلی اقتصاد امروز است. با توجه به اینکه خودتان به نبود سیاست های پولی و مالی اشاره کردید، این گره چگونه باز خواهد شد؟
تیم اقتصادی باید هماهنگ عمل کند. سیاست تثبیت یا هر سیاست دیگری اگر فقط در بخش پولی اجرا شود نمی تواند راه حل باشد. سیاستهای پولی میتوانند در زمینههای مالی، بودجهای و تجاری دنبال شوند. یعنی به طور خاص بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه، وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت اقتصاد باید در همین راستا عمل کنند تا سیاست به نتایج مطلوب برسد.
آیا این بدان معناست که عدم هماهنگی باعث تغییر رویکرد بانک مرکزی در حوزه ارزی شده است؟
ببینید ما باید وضعیت کشور را هم در نظر بگیریم. آنچه در این مدت تغییر کرد مدیران بانک مرکزی نبودند، بلکه دولت چهاردهم به شکل غیرقابل پیش بینی روی کار آمد و با تغییر دولت وزیر اقتصاد نیز تغییر کرد. امروز وزارت اقتصاد نگاه خودش را به مسائل دارد و البته این عجیب نیست چون همانطور که گفتم دولت تغییر کرده و چنین چیزهایی طبیعی است.
در رویکرد جدیدی که به ویژه در وزارت اقتصاد حاکم شده، فکر نمی کنند با جهش قیمت ارز، تورم افزایش پیدا کند؟
البته خودشان می توانند به این سوال پاسخ دهند. با این حال، آنها فکر می کنند که باید به مسائل مهمی مانند اداره کشور نگاه بلندمدت داشت. در واقع آنها می دانند که این روند منجر به تورم می شود، اما این را هزینه تک نرخی شدن ارز می دانند که می تواند باعث کاهش رانت و بهبود وضعیت کلی اقتصادی شود.
اینکه تک نرخی شدن ارز چه سود یا هزینه ای دارد یک بحث است و اینکه چقدر می توان به اجرای آن امیدوار بود بحث دیگری است. آیا کشور امروز ظرفیت تک نرخی شدن ارز را دارد؟
من شک دارم که در این زمینه به موفقیتی دست پیدا کنیم. از آنجایی که کشور همچنان با محدودیت های زیادی دست و پنجه نرم می کند، همان محدودیت هایی که باعث شد به سمت بازار چند نرخی برویم، همچنان پابرجاست و با وجود تغییر دولت در واشنگتن، هنوز نشانه هایی از تلطیف فضا یا کاهش تنش ها دیده نمی شود.
از آنجایی که ارز چند نرخی شد، قابل پیش بینی بود که چه عواقبی در پی خواهد داشت، اما سیاست گذار نمی تواند صرفاً شاهد سقوط تورم بر سر سفره مردم باشد. سیاستمدار باید اقدامات لازم را انجام دهد تا مردم کمتر دچار عواقب منفی شوند.
چقدر احتمال دارد با جهش ارزی، دولت مجبور به تعیین نرخ جدید، البته با قیمت های بسیار بالاتر از سامانه نیما شود؟
به نظر من این احتمال بسیار زیاد است. از زمانی که این بحث مطرح شد، موفقیت تک نرخی شدن ارز مورد توجه بوده و هنوز هم هست. اگر دولت نتواند بازار را کنترل کند و خدای ناکرده افسار بازار از کنترل خارج شود، می تواند به سرعت تورمی سرسام آور و غیرقابل تصور را به کشور تحمیل کند. بی عملی دولت می تواند به سرعت معیشت مردم را کاهش دهد.
منبع:
اخبار آنلاین