این زبان جهانی با مادران زاده شد

لالایی ها آوازها و صداهایی هستند که ریشه در تاریخ زندگی بشر دارند و هنوز هم به شیوه های جدید اما با همان حس محبوب مادران و کودکان هستند.

به گزارش ایسنا، زهرا شریفی در یادداشتی در این روزنامه نوشت:

لالالا لالا لالا بخواب بلبل من لالا

لاله لالالا، من و خاله همدیگر را دوست داریم

گل لالالاله دشت همه رفتی برگشتی

خدایا پیرش کن ختم قرآن را به او عطا کن

لالالا، دختر من باش، همراه من باش

کلام خدا، پیرش کن، زیارتش کن

لاالالا گل زرد من داغ نبینی فرزندم

خدایا تو ستاره ای، همه خوابند و تو بیداری

کودک خود را با حق خواب و بیدار نگه دارید

زمزمه این چند خط برای همه ما خواه ناخواه با احساس آرامش همراه است و پس از آن امنیت خاصی را در تمام وجود خود احساس می کنیم، گویی در آغوش مهربان ترین افراد و همه سختی های زندگیمان هستیم. روز و شبی که روز به سوی ما پرتاب می کند. فراموش می کنیم و در رویایی فرو می رویم که چیزی جز آرامش و زیبایی و امنیت برای ما ندارد. صدایی که چشمانمان را به این دنیای پر هیاهو گشودیم به آرامی در گوشمان زمزمه شد تا بدانیم آغوش خواننده اش امن ترین جای روی زمین است که می توانیم در ترسناک ترین مراحل زندگی به آن پناه ببریم.

آوا یا لالایی مادر، زبانی رایج در سراسر جهان است و کشور ما یکی از برجسته ترین و متنوع ترین آنها را دارد، از زیبایی متن گرفته تا شیوه های خواندن و بیان آن و از همه مهمتر آرامش بخشی آن. اثرات برای کودکان

در هر گوشه از کشور ما، حتی در کوچکترین جاهایی که روی نقشه دیده نمی شود، هر مادری صدایی دارد که برای آرام کردن فرزندش هنگام خواب یا زمانی که مانند زنان عشایر مشغول کارهای سخت روزانه است، استفاده می شود. قبایل و روستاها و حتی گاهی برای آرام کردن خود. هنگام کار زمزمه می کند.

در مناطق مختلف ایران، تنوع موسیقی، کلام، نوع صدا و جایگاه و فراز و نشیب لالایی ها بی تأثیر از اقلیم نیست. لالایی مانند مناطق کوهستانی یا در میان قبایل مرزی جنبه حماسی دارد.

در کردستان کودک را تشویق به شکار و سواری می کنند تا شجاع و قوی شود یا در مناطق بیابانی که سرسبزی وجود ندارد و مردم زندگی آرام تری دارند، صحبت از گل و گیاه در لالایی ها مهم است، اما موضوع اصلی همه است. این لالایی ها دعا و ابراز محبت مادر به فرزند است

لالایی ها آوازها و صداهایی هستند که ریشه در تاریخ زندگی بشر دارند و هنوز هم به شکل های جدید اما با همان حس مورد توجه مادران و کودکان هستند. کافی است مادر یکی از این لالایی ها را به آرامی زمزمه کند:

لالالالی، جیک و جیک و جیک

تو باید بخوابی گنجشک کوچولو

لالالالایی، گردو غلتون

وقت خواب، سنجاب شیطان

لالا لالا لالا لالا

بچه ها الان وقت خوابه

روبالشی نرم، لحاف رنگی

همگی یک خواب شیرین ببینید

اینجاست که حتی گستاخ ترین کودک هم به سراغش می آید و در پناه او استراحت می کند، چه در خواب و چه در هنگام شیطنت هایی که این روزها مادران از آن شاکی و خسته شده اند.

اما در کنار مادرانی که با زمزمه زیر لب به این لالایی ها جان می بخشند، صداهای دیگری نیز در میان زنان و دختران اقوام سرزمینمان شنیده می شود، نغمه هایی که به گوش ما غریبه نیست و در مواقع شادی و اندوه، اگر از جمله آنها هستند، گویی ما آن صداها را برای قرن ها شنیده ایم. زندگی کرده‌ایم، چنان‌که در هنگام مرگ عزیزی، مادری از خطه «لرستان» مویی (لحن غمگین و غم‌انگیز) روح‌افکنی را با دلی سوزان می‌خواند:

به هر طرف که نگاه میکنم هیچ نشانی از تو نمیبینم

غم دوری تو مرا کشته و به دنبال تو هستم

من هیچ وقت فراموشت نمی کنم

که آرزوی سوزان بر دلم گذاشته ای

امشب با دلی سنگین بهت زنگ زدم

جوابم را ندادی و شبم تاریک و طولانی شد

دستت را به من بده و به سلامت برو

تا روز قیامت که من و تو به هم میرسیم

از دیگر نغمه های تاریخی که در میان زنان کرد شهرت دارد «حره» است. آوازی که قدمت آن به دوران ایران باستان باز می گردد و به گفته موبدان زرتشتی آن را هنگام نیایش در آتشدان «هوره» اجرا می کردند. البته امروزه نیز مردان و زنان ایلات و عشایر دور آتش می نشینند و «هوره» می خوانند.

در این میان، «مُر» یا «مویه» شاخه‌ای از «حُرّه» است که در هنگام مرگ توسط زنان و در برخی مناطق توسط مردان خوانده می‌شود. این رسم هنوز هم وجود دارد.

از آنجایی که زنان نقش مؤثری در اجرا و حفظ موسیقی کردی در تاریخ داشته اند، صداهای بسیاری که در مناسبت های مختلف به سبک های مختلف توسط آنان اجرا می شد تا به امروز به یادگار مانده است.

«بنملی» و «مور» از قدیمی ترین صداهای زنان کرد است که در منطقه «کرماشان» و در میان زنان ایل «کلهر» حنور اجرا می شود. قدمت این آهنگ ها به هزاران سال قبل از وجود آلات موسیقی باز می گردد. زمانی که همه آوازهایی که مردم می خواندند، ساده و طبیعی و بدون کمک هیچ سازی بود و آنچه شنیده می شد، بکر و ناب تلقی می شد.

آهنگ «بنملی» تنها در میان زنان و دختران منطقه «کلهر» رواج داشت و با ضربه انگشتان دست به حنجره شکل گرفت. این آهنگ به زیبایی با اشعاری در وصف طبیعت، رویدادهای مهم تاریخی، وصف عاشق و اشتیاق برای عزیزان آمیخته شده است. زنان این صداها را به شیوه های مختلف به صورت هنرمندانه اجرا می کردند. به تنهایی یا همراه با دو یا چند نفر و در یک گروه.

با گذشت زمان نحوه ضربه زدن به انگشتان نیز تغییر کرده است به طوری که انگشتان به عنوان یک ساز موسیقی عمل می کنند. به طرز ماهرانه ای به حنجره ضربه می زنند تا تن صدا را تغییر دهند و آن را بالا و پایین کنند تا ریتم زیبایی به فرکانس صدا بدهند. این آهنگ علاوه بر «کرماشان» در ایلام نیز پرطرفدار است.

«مور» که یکی از رایج ترین و شاید پرطرفدارترین صداها در بین مردم این منطقه است، شبیه «هوره» است و حس آرامش را به شنونده القا می کند. «مور» علاوه بر کرمانشاه در مناطق لرستان و لک نشین نیز رواج دارد و در مجالس ترحیم و ترحیم خوانده می شود.

کلمه مور به معنای گریه و زاری است که آهنگ آن به چند صورت به کار می رود، از جمله وقتی انسان غمگین و غمگین است به گوشه ای می رود و «مور» می خواند. شکل دیگری از «مور» در هنگام مرگ عزیزان خوانده می شود، در چنین مواقعی زنان به صورت دسته جمعی یا انفرادی «مور» را می خوانند و به توصیف عزیزان از دست رفته خود می پردازند.

این ملودی باستانی با لحنی غمگین و بدون ضرب و تنها در قالب شعر به مناسبت درگذشت عزیزی از دست رفته خوانده می شود. در هنگام عزاداری معمولاً زنی به نام «سرخوشی وش» با خواندن ابیاتی از «مور» گروه تعزیه را رهبری می کند و زنان دیگر در کنار او بقیه شعر را در مدح آن مرحوم می خوانند.

در واقع این آهنگ از فرار و فراق می گوید و هر کسی آن را بشنود غمگین می شود. ناگفته نماند که صدای آن جادویی و تا حدودی آرامش بخش است، یعنی یکی از خواص آن مرور یاد و خاطره عزیزان از دست رفته است که خود نوعی تسکین غم و پذیرش مرگ و فقدان و غیبت است. از آن عزیز، که تا حدودی باعث می شود این اتفاق برای خانواده بیفتد. مرحوم آن را مقبول تر می کند.

کم نیستند مادران و زنان و دخترانی که در طول تاریخ این زمزمه ها را در گوشه ای از چادرهای عشایری و عشایری، در کنار گهواره نوزادشان یا هنگام چرای احشام در دشت و کوه و در میان مشقت های روزانه، بی سر و صدا زمزمه می کردند و ناخواسته جاودانه می شدند. این صداها و آهنگ ها نقش اصلی را ایفا کردند.

البته زنانی مانند پروین بهمنی بودند که دیگر در میان ما نیست، اما از او به عنوان احیاگر فرهنگ لالایی و ترانه های مادرانه موسیقی عشایری ایران و احیاگر موسیقی عاشقانه قشقایی یاد می شود. زنی که لالایی را هارمونی زنانه می دانست.

او گفت: دایه من همیشه برایم لالایی می خواند، زن بسیار زیبایی بود، بوی و صدای دایه در زندگی من تأثیر زیادی گذاشته است، از همان زمان بود که به موسیقی علاقه مند شدم و این اتفاق افتاد که او گرفت. قدم های هنرمندانه و جسورانه یک زن در تاریخ موسیقی در زمزمه و خواندن این ترانه ها و ملودی ها و لالایی ها؛ او جدای از کارهای پژوهشی، در اوایل دهه هشتاد گروه «هاوا» را برای اجرای موسیقی اصیل قشقایی با حضور اهالی موسیقی بومی و هنرمندان دانشگاهی راه اندازی کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *