انعطاف پذیری شناختی یکی از مهمترین ویژگی هایی است که افراد نوآورانه را از دیگران متمایز می کند. این توانایی فرد را قادر می سازد تا در مواجهه با موضوعات جدید از چارچوب های قبلی خارج شود و راه حل های خلاقانه تری پیدا کند. والدین و مربیان ، با فراهم کردن محیط های امن و ارائه چالش هایی که به وضوح پاسخ نمی دهند ، می توانند به شکوفایی تفکر تطبیقی در کودکان کمک کنند. از آنجا که این نوع تفکر بستر نوآوری های بزرگ و مشکلات پیچیده را فراهم می کند.
نمونه های تاریخی همچنین اهمیت انعطاف پذیری ذهنی را نشان می دهد. به عنوان مثال ، افسر نیروی دریایی گریس هاپر این رویداد را ثبت کرد و هنگام یافتن مجوز در مدارهای یک رایانه بزرگ ، به جای غفلت ، مفهوم “اتساع” را اختراع کرد. او فقط مشکل را حل نکرد ، بلکه نگاهی عمیق تر به کل ساختار سیستم داشت و برای اولین بار نیاز به تجدید نظر در سبک طراحی را افزایش داد. رویکردی که ریشه در قدرت تفکر تطبیقی داشت.
تجربه روزمره همچنین می تواند نمونه بارز ارزش این مهارت باشد. در چین ، یک دانش آموز دبستان ، به روشی خلاقانه ، از سیستم پاداش و امتیاز دهی کلاس و با فروش آب نبات به همکلاسی ها سریعتر از سایرین دور می شوید. معلم دانش آموز در ابتدا این رفتار را برعکس می دانست ، اما او به سرعت فهمید که فرزندی دارد که ضمن احترام به قوانین ، قادر به تعریف مجدد چارچوب ها بود. این تجربه باعث شده است تا معلم در مورد شیوه های مدیریت و آموزش دانش آموزان تجدید نظر کند.
نوآوری با شک و تردید آغاز می شود
مائد سلییمی ، متخصص روانشناسی بالینی کودک و نوجوان وی در مصاحبه ای با گزارشگر IMNA ، تأکید کرد که نوآوری اغلب ناشی از سیستم های چالش برانگیز است که همه آنها را بدون تغییر می دانند ، وی گفت: نوآوری ، یعنی ایجاد چیزهای جدید و متفاوت ، غالباً وقتی مردم جرات می کنند یا کارهایی را انجام می دهند که همه بدون تغییر هستند. در حقیقت ، نقطه شروع خلاقیت در اینجا است. نمونه بارز این رفتار را می توان در هر دو دانشمند بزرگ مانند گریس هاپر و هم در یک دبستان مشاهده کرد که بدون ترس سؤالات جدیدی می پرسد ، یا روش های جدیدی برای حل مشکلات کلاس ساده.
وی با اشاره به تحقیقات جدید در زمینه علوم اعصاب و توضیح ، ادامه داد: “شکستن هوشمندانه قوانین” این است که ذهن انسان در همان زمان می خواهد از قسمت های مختلفی از مغز استفاده کند. این خطر که باید تغییراتی ایجاد شود.
متخصص روانشناسی بالینی کودک و نوجوان گفت: کودکان اغلب این قدرت را دارند که به طور طبیعی خطرات را در پیش بگیرند و دوست دارند چیزهای جدیدی را تجربه کنند. اگر در یک محیط ایمن و ایمن باشند ، می توانند در این مسیر موفق شوند و تفکر خلاق خود را شکوفا کنند ، اما متأسفانه اغلب در مدارس و خانواده ها ، این کودک ارزشمند به اشتباه سرکوب می شود. معمولاً ، وقتی بچه ها سعی می کنند یا می خواهند تغییر کنند ، آنها با عنوان “رفتار بد” شناخته می شوند. در حالی که این دقیقاً بخشی از تفکر خلاق و واگرا است که در صورت هدایت صحیح می تواند به جلو باشد ، نگرش مشترک ما این است که کودک باید تحت قوانین قرار بگیرد و هرگونه تخلف مختل شود.
وی تأکید کرد: ما باید بین سوء رفتار که فقط به خاطر توجه منفی با “شکستن هوشمندانه قوانین” تغییر می کند ، تفاوت ایجاد کنیم. دومی صرفاً نقض قانون نیست ، بلکه راهی برای حل مشکلات به شکل های جدید و خلاقانه است. کسانی که می توانند از نظر هوشمندانه قانون را زیر سوال ببرند و راه های جدیدی را ارائه دهند ، معمولاً از موج فکری جمع جدا می شوند و این همان چیزی است که جامعه برای نوآوری نیاز دارد.
قربانیان آموزش سنتی: وقتی خلاقیت جای خود را جایگزین می کند
با انتقاد از آموزش سنتی ، سلییمی در ادامه توضیح داد: در این نوع آموزش ، به جای تشویق خلاقیت و نوآوری ، دانش آموزانی که فقط توانایی سازگاری و پیروی از قوانین را دارند ، پاداش می گیرند. به عنوان مثال ، به بچه ها آموخته می شود که به جای کنجکاو بودن بپرسند و این سؤال را بپرسند ، “اگر راه جدیدی را امتحان کنیم؟” ، آیا آنها دائماً به دنبال این هستند که بدانند ، “آیا این همان همانطور که معلم می خواهد؟” یعنی هدف رضایت معلم و سیستم آموزش و پرورش است نه کشف و تجربه مسیرهای جدید.
وی افزود: با این فرآیند ، دانش آموزان یاد می گیرند که فقط دستورالعمل ها و روش ها را رعایت کنند ؛ به جای بررسی منطق و دلیل چیزها و حتی گاهی سؤال کردن ، آنها بیشتر نگران این نیستند که اشتباه نکشند یا از این قاب خارج نشوند ؛ زیرا آنها می دانند که جایزه و تشویق فقط برای اجرای صحیح رویه ها است.
در پاسخ به این سؤال ، “وقتی کودکان با تست های استاندارد و زمان بندی فشرده روبرو می شوند ، ذهن آنها چه اتفاقی می افتد؟” “در این شرایط ، کودکان فقط به جای ارائه راه حل های خلاقانه و ایده های جدید به دنبال” پاسخ صحیح “هستند ؛ یک پاسخ از پیش تعریف شده و تأیید شده ؛ این بدان معنی است که آنها بیشتر یاد می گیرند که چگونه” درست به نظر برسند “، واقعاً درک نمی کنند و فکر نمی کنند ؛ به همین ترتیب ، آنها جرات دارند فکر کنند و اشتباه یا تجربه ناشناخته ها را بپذیرند.
وی گفت: “رویکرد غالب در مدارس به نیاز به پوشش سریع همه برنامه های درسی بدان معنی است که هیچ وقت برای تمرکز روی رشد فکری و انعطاف پذیری کودکان وجود ندارد.”
سلییمی هشدار داد: وقتی معلمان فقط به دنبال این هستند که دانش آموزان را سریعتر به پاسخ نهایی برسانند ، در واقع به دانش آموزان اجازه نمی دهند که با سؤالات بی پاسخ روبرو شوند و راه خود را پیدا کنند.
وی گفت: “نتیجه چنین سیستمی ، آموزش کودکانی است که فقط می توانند وظایف برنامه ریزی شده خاصی را انجام دهند ، و تفکر آنها شبیه به دستگاهی است که دستورالعمل ها را اجرا می کند ، اما وقتی آنها با زندگی واقعی روبرو می شوند ، مجبورند راه جدیدی را انتخاب یا بسازند ، آنها دیگر توانایی تصور راه حل های جدید را ندارند.”
شکست های زیبا ، کلید پرورش کودکان متفکر / چگونه اشتباهات ، خلاقیت و شجاعت در نسل بعدی شکوفا می شوند؟
متخصص روانشناسی بالینی کودک و نوجوان به یکی از نگرانی های مهم والدین در پرورش فرزندان پرداخته است و گفت: والدین اغلب شک دارند که آیا هدف اصلی آموزش کارآمد کودکان و اطاعت از چارچوب های کلاسیک یا پرورش نسلی برای یافتن راه حل های جدید است.
وی با تأکید بر اهمیت تفاوت بین شورش صرف و قانون هوشمند ، وی افزود: “بی قانونی بودن هوشمندانه به معنای آگاهانه و خلاقانه به دنبال راه حل هایی برای محدودیت های فعلی است ؛ نمونه ترین نمونه ای از چنین رویکردی ، یک دانشمند کامپیوتر ، یک دانشمند رایانه ای بود که با نادیده گرفتن برخی از سنت ها ، حتی فرزندان مدرسه ای حتی گاهی اوقات شیوه های متفاوتی را پیدا می کنند که نشان می دهد هدف خود را نشان می دهد ، و این نشان می دهد که هدف خود را نشان می دهد ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند ، و این نشان می دهد که هدف خود را نشان می دهد ، و این باعث می شود که هدف خود را بدست آورند و این امر را به دست می آورد.
سلییمی توضیح داد: ما باید به کودکان بیاموزیم که قوانین همیشه هدفمند نیستند و گاهی اوقات از خلاقیت جلوگیری می کنند. درک این مرز و قضاوت در موقعیت های مختلف یک مهارت حیاتی است که نه تنها با تقلید یا نافرمانی صرف به دست می آید.
وی چهار استراتژی ملموس و ملموس را برای پرورش تفکر خلاق و سازگار در کودکان پیشنهاد کرد:
1. ایجاد یک محیط امن برای خطر فکری
کودک فقط جسورانه ایده های جدید را پیدا می کند وقتی که مطمئناً اشتباه می کند یا شکست می کند ، به معنای توهین و مجازات نیست. سعی کنید فضای خانه را شکل دهید تا پرسیدن سؤال و حتی اشتباه کردن به عنوان بخشی از فرایند یادگیری تشویق و پذیرفته شود. به عنوان مثال ، هنگامی که فرزند شما یک راه حل عجیب و غریب برای یک مشکل ایجاد می کند ، به جای رد فوری ، علاقه خود را تشویق کنید: “این بسیار جالب است! چگونه می توانیم ایده های شما را ببینیم؟” این به کودک می آموزد که نوآوری نیاز به آزمایش ، شواهد و گاهی آزمایش و خطا دارد.
2. طراحی چالش های باز و واقعی
به جای مسائلی با پاسخ های خاص ، با کودکان با چالش هایی روبرو شوید که راه حل مشخصی ندارند. به عنوان مثال ، به جای ساختن یک مدل لوگوی ویژه ، از او بخواهید که با LEGO راه حلی برای مشکل خانگی ایجاد کند. به عنوان مثال ، مکان مناسبی برای ذخیره لوازم جانبی یا تجهیزات برای جمع آوری لباس اتاق. سپس شما نه تنها خلاقیت ، بلکه مهارت های حل مسئله ، صبر و همکاری را تقویت می کنید. اگر در مسیر با سدی روبرو است ، بلافاصله راه حل نکنید. بپرسید ، “چه چیزی را یاد گرفتید؟ چه چیزی را می توانید متفاوت امتحان کنید؟” این باعث افزایش انعطاف پذیری و ابهام ذهنی می شود.
1. ارزش گذاری به “شکست های زیبا”
گاهی اوقات شکست و اشتباه بهترین معلم کودک است. به جای سرزنش یا نادیده گرفتن شکست ، فرصتی برای یادگیری و رشد است. به عنوان مثال ، می توانید در مورد موقعیت هایی صحبت کنید که هر شخص اشتباه کرده است اما در نهایت چیز مهمی را یاد گرفته است. از سؤالاتی بپرسید که تجربه شکست را به یک درس مفید تبدیل کند: “این اشتباه به ما چه چیزی را یاد داده است؟ چگونه می توانیم بهتر عمل کنیم؟” این رویکرد باعث می شود کودک شکست را یک مرحله طبیعی و حتی لازم برای نوآوری در نظر بگیرد و نترسد.
1. سؤال گروهی در مورد قوانین
هر زمان که کودک در مورد قانون سؤالی داشته باشد (به عنوان مثال چرا شام باید یک ساعت باشد یا اینکه چرا فروشگاه محصول را از هم جدا می کند) ، این فرصت را به دست آورید و آن را با هم بررسی کنید. برخی از قوانین دلایل خوبی دارند ؛ برخی دیگر فقط عادات هستند یا کار برای بزرگسالان آسان تر هستند و می توانند تغییر یا بهبود یابند. این همراهی ذهن کودک را تقویت می کند و او را برای تمایز بین قوانین مفید و محدود کننده آماده می کند.
سرانجام ، این رویکردها به والدین کمک می کنند تا یک نسل جسورانه ، خلاق و سازگار را آموزش دهند که بزرگترین شکست ها را نه به عنوان هدف ، بلکه پلی برای موفقیت ها و نوآوری های آینده می دانند. مسیر پرورش متفکران خلاق با پذیرش و تجزیه و تحلیل شکست های زیبا آسفالت می شود.
کودکان نوآورانه امروز ، مدیران فردا / چرا باید از سؤال و راه حل های غیرمعمول استقبال کنیم؟
یک روانشناس بالینی کودک و نوجوان با تأکید بر اهمیت پرورش تفکر خلاق و خلاقانه در کودکان ، گفت: “اگر والدین می خواهند کودکانی را که مانند یک نبوغ علوم کامپیوتر عمل می کنند پرورش دهند و فکر کنند ، باید اعتراف کنند که این مسیر همیشه ساکت و حتی چالش برانگیز نیست.”
وی توضیح داد: همان انعطاف پذیری ذهنی که به فرزند شما کمک می کند ، به عنوان مثال می تواند خطاهای یک سیستم رایانه ای را پیدا و برطرف کند یا در اجرای برنامه های رفتاری خلاق باشد ، همچنین ممکن است باعث ایجاد قوانین خانه مانند ساعات خواب یا تکالیف شود. این نشانه شورش یا بی رحمانه نیست ، بلکه فقط نشانه ای از ذهن فعال و فعال کودک است.
سلییمی تأکید کرد: اگر کودکی همیشه از دستورات پیروی کند و هرگز قانون یا اقتدار را به چالش نکشد ، او در واقع اقتباس را آموزش می دهد ، نه اینکه فکر کند. هدف اصلی آموزش این نیست که همیشه مطیع باشید ، بلکه قادر به قضاوت در مورد زمان پیروی از قوانین و چه زمانی آنها را هوشمندانه به چالش می کشد.
وی ادامه داد: تفکر خلاق و خلاقانه معمولاً از خطر بیرون می آید و با موضوعات مختلف برخورد می کند. این صفات ، اگرچه ممکن است برای برخی از والدین یا حتی معلمان نگران کننده باشد ، دقیقاً همان چیزی است که نوآوری ، مشکلات پیچیده را حل می کند و باعث سازگاری انسان با دنیای در حال تغییر امروز می شود. صفاتی که جامعه فردا به بیش از هر زمان دیگری احتیاج دارد.
یک متخصص روانشناسی کودک و نوجوان به والدین توصیه می کند: لحظه ای که فرزند شما به جای رد یا سرکوب آن ، یک راه حل غیرمعمول برای یک مشکل ارائه داد یا از یک قانون سؤال کرد ، “گریس هاپر چه کرد؟” پاسخ این سوال ممکن است شما و فرزندتان را به یک مسیر جدید و خلاق سوق دهد.
همانطور که گفته شد ، نوآوری ناشی از جسارت هنجارهای چالش برانگیز و نگاهی جدید به “عدم پذیرش” است. از گریس هاپر ، که از منظر دیگری ، مفهوم دوستیابی به دبستان را اختراع کرد ، که با یک سیستم جدید برای پاداش ، همه نمونه هایی از قدرت تفکر تطبیقی هستند. سیستم های آموزش سنتی که بر سازگاری و سازگاری قوانین تأکید می کنند ، اغلب این جرقه های خلاقیت را سرکوب می کنند و از پرورش نسل هایی که می توانند راه حل های نوآورانه ارائه دهند ، جلوگیری می کنند ، اما با ایجاد یک محیط امن ، اما با ایجاد یک محیط امن. داوری و تمایز بین قوانین سازنده و محدود کننده داشته باشید. این رویکرد نه تنها به پرورش متفکران خلاق و مدیران آینده کمک می کند ، بلکه آنها را برای قرار گرفتن در معرض هوشمندانه در جهان همیشه در حال تغییر آماده می کند. سرانجام ، باید بپذیریم که پذیرش و کارگردانی “شکست های زیبا” و سؤال هوشمندانه ، مسیری اساسی برای شکوفایی خلاقیت و شجاعت در نسل های آینده است.
منبع : به گزارش میهن تجارت








